زنده یاد بهمن جلالی که یکی از داوران نخستین دوره مسابقه عکس فرش دستباف ایران بود، در آن ایام در گفتوگویی نظرات خود را درباره فرش ایرانی و مسابقه یادشده اعلام داشت. این گفتوگوی منتشر نشده اکنون در پی میآید.
چه رابطهای بین فرش و عکس ممکن است وجود داشته باشد؟
- من از یک شروع صحبت میکنم. وظیفه هر رسانهای آگاهی دادن و روشنگری است. عکس هم وظیفهاش این است. به نظر من در حوزههای مختلفی میتواند به بهترین شکل عمل کند. اما در حوزه فرش من به صورت فی البداهه و تا جایی که اطلاعاتم اجازه دهد عرض میکنم که ما دچار چندین بحران شدهایم. یکی اینکه رشد و گسترش کارخانههای فرش ماشینی باعث عوض شدن سلیقههای مردم شده چرا که طرحها و شکلهایی را دارند بوجود میآورند که بنظر من خیلی خطرناکند و با عوض کردن سلایق باعث روی گردانی مردم از فرش دستباف ایرانی میشوند.
از طرفی دیگر فرشهای ماشینی قیمت ارزانتری دارند و زمانی که مردم توان مالی آنچنانی ندارند و بیشتر میخواهند زیراندازی داشته باشند تا زیرشان بیاندازند، ترجیح میدهند به طرف فرشهای ماشینی روکنند. حال این زیرانداز میخواهد گلیم باشد یا گبه و یا هر چیز دیگر. غافل از اینکه مواد اولیه اینها پلی استر و دیگر مواد شیمیایی است. احتمالا این را زمانی که پا برهنه روی فرش ماشینی راه رفته باشید متوجه شدهاید وآنوقت با راه رفتن روی فرش دستباف مقایسه کنید. چینیها میگویند: «پای آدم قلب دوم اوست» ازطریق پا گذاشتن آدم خیلی چیزها را میفهمد به خصوص اگر این چیز یک فرش دستباف اصیل باشد. ولی به هر حال ما نمیتوانیم به همه مردم توصیه کنیم که حتما فرش دستباف بخرند و فرش ماشینی نخرند، قیمتهایشان بسیار متفاوت است.
مسأله دیگری که به نظرم رسید بگویم اینکه فرش دستباف ایرانی تحت تاثیرصادرات قرار گرفته و طرحها و رنگهایی را دارد که به درد صادرات میخورد و برای ما آشنا نیست. مثلا فرنگیها رنگهای آرام را خیلی دوست دارند و به همین دلیل سراغ فرشهای چینی و غیره میروند ولی ما ایرانیها رنگهایی مثل عنابی، لاجوردی و یا قرمز را ترجیح میدهیم و دوست داریم در فرشهایمان از این رنگها استفاده شود
از طرفی من متأسف میشوم از اینکه چگونه درها را به روی کالاهای خارجی باز کردهایم، با قیمتهای به مراتب ارزانتر و سلیقههای مبتذل. چون مردم جامعه ایرانی خیلی میخواهند شیک و مدرن به نظر برسند و فکر میکنند که مدرن بودن یعنی خریدن فرش ایتالیائی یا چینی. متأسفانه ما از ابعاد گوناگون دنیای مدرن فقط ظواهر آنرا پذیرفتهایم.
این به معنی دورشدن از سلیقه اصیل ایرانیمان است. همان چیزی که در معماری و حتی لباس و آرایش هم دارد اتفاق میافتد.
- دقیقا. متأسفانه در همه جا این اتفاق شوم میافتد. شما در بیلبوردهای تبلیغاتی شهر این همه تبلیغ اجناس فرنگی میبینید ولی به ندرت تبلیغ کالای ایرانی به چشمتان میخورد چون پولی برای این کار ندارند.
و اگر این کالا فرش دستباف ایرانی باشد با قدمت و پیشینهای به طول تاریخ این مرزوبوم و اینکه خیلیها ایران را با فرشش میشناسند، قطعا داغ دلمان تازه میشود.
- بله ما ایران را با فرش میشناسیم ولی آیا نسلهای دوم، سوم و چهارم هم ایران را با فرشش خواهند شناخت؟ ما یک جامعه مصرفی تولید کردهایم و آن هم سلیقهها را تغییر داده است. وقتی یکی از این اجناسی که مدام در تبلیغها میبینیم، مثل زودپز، دیر پز، سرخ کن، مخلوط کن، در بازکن و.... را به خانه میآوریم، باید یک سری چیزها را بفرستیم بیرون. من این را همیشه گفتهام که اینها فرهنگ خودشان را همراه خود میآورند و آرام آرام فرهنگ خودمان از یاد میرود.
فکر میکنید تبلیغات، استفاده از عکس و دیگر شیوههای اطلاع رسانی چگونه میتواند صورت بگیرد و به چه میزان مؤثر است؟
- ما وظیفه داریم که با چاپ کاتالوگ، عکس و بروشور تفاوت فرش دستباف با فرش ماشینی را بیان کنیم، البته نه در نگاه تخریب کارخانههای فرش ماشینی. من این را نمیگویم....
به عنوان مثال برای تغییر و برگشتن به سلیقههای اصیل خودمان چه کارهایی میتوان کرد؟
- رویکرد به این پیدا کنیم که با خرید یک فرش دستباف توانستهایم زندگی تعدادی را تأمین کنیم. بافنده، رنگرز، کارگاه، خدمهای که در این کارگاهها کار میکنند و در بقیه افراد مرتبط. ما موظفیم این رویکرد را رشد بدهیم چون هزاران هزار بافنده در این کشور داریم، این را با تبلیغ خیلی خوب میشود کار کرد. چه بدی دارد که من آگاهی بدهم وقتی شما یک قالیچه میخرید مثلا زندگی سی نفر تولیدکننده فرش را تأمین کردهاید؟ اینکه خیلی زیباست، ولی نمیکنیم.
در خارج از کشور مسأله به کل فرق میکند، ما در آنجا به یک سری روابط و سیستمهای بروز بین المللی نیاز داریم تا آگاهیهای لازم را بدهد، آگاهیهایی که قبل از این تجار فرش ایران ظرف صدها سال به دست آوردهاند.
چه توصیهای برای عکاسان مسابقه عکس فرش دستباف دارید؟
- من فکر میکنم که عکاسانی که میخواهند عکس بفرستند، دو دستهاند. دسته اول عکاسانی هستند که هیچ اطلاعاتی ندارند و خیلی مستقیم مثلا عکسی از موضوع گرفته و میفرستند، من به اینان میگویم که این نوع عکسها دیگر هیچگونه کاربردی ندارند. بهتر است قبل از هرکاری تحقیقات لازم را انجام و با ذخیرهای از کدهای اطلاعاتی اقدام به عکاسی کنند، مثلا از پشمی که برای بافت فرش استفاده میشود یا رنگرزهای سنتی که توی این زمینه کار میکنند، طراحان فرش، مثلا کاش به این مقوله توجه شود که فقطنقش رنگرزیهای سنتی عکاسی شود بدون حضور رنگهای شیمیایی، در کاشان و یزد اینها فراوانند، که دارند از بین میروند. من رفته بودم جایی که برای آرد کردن یک مشت از این رنگها هنوز از آسیابها ی سنگی که با شتر میچرخاندند، استفاده میشد. چقدر خوب است ما اینها را ثبت کنیم تا بگوییم فرش ما به این شکل تهیه میشود. اولا این بها دادن به یک تعداد افرادی است که کار سنتی انجام میدهند و ثانیا بها دادن و مستند کردن مجموعههایی هستند که در هر حال از بین خواهند رفت، چرا که از نظر اقتصادی دوام نخواهند آورد. من یادم است سالها پیش وقتی به کاشان و یزد میرفتم چقدر زیبا بود گنبدها و پشت بامهایشان با تودههای عظیمی از پشمهای رنگ شده آویزان، هنوز هم اینها را میتوان پیدا کرد.
خلاصه حرف من به عکاسان این است، اطلاعات کافی داشته باشید، بیمحابا وسط ماجرا نپرید و به شکل پروسهای آن را دنبال کنید. باید بدانید چه میخواهید بگویید و به چه کسی عرضه میکنید و در انتها، چگونه پروژهتان را جمع و جور کرده و ببندید. اینکه بیگدار به آب بزنیم و از هر جایی و هر چیزی عکاسی کنیم، درست نیست و اینها دورهاش تمام شده است.*
-این مصاحبه از سوی دبیرخانه دومین مسابقه عکس فرش دستباف ایران در اختیار سایت عکاسی قرار گرفته است.
گفتگو: رقیه کریمی
برگرفته:
«سایت
عکاسی - akkasee.com»