جشنوارههای عکس، گالریهای مختلف عکاسی در فضای مجازی و نیز مسابقات مختلف عکاسی همواره در مسیر راه هنرمندان قرار دارد و چگونگی انتخاب و ارائه عکس برای دستیابی به توفیق بیشتر همواره این پرسشها را برای عکاسان پررنگ تر میکند.
گرچه ورود به حوزههای تخصصی و سبکهای متفاوت همواره معیارهای تازهای را ایجاد میکند و نحوه قضاوت مخاطبین را نسبت به عکس متاثر میسازد، اما به صورت کلی میتوان چند معیار اصلی را برای قضاوت و پذیرش عکسها در هر فضایی تعریف و بررسی نمود.
اولین و البته یکی از بحث برانگیزترین معیارها در بررسی یک عکس، دارا بودن حداقلهای تکنیکی است.
ابتدایی به این واسطه که دانستن تکنیک عکاسی، به منزله دانستن زبان ابزار برای بهکار گرفتن آن در جهت تولید یک عکس به منزله یک اثر هنری است.
چیزی که مسلم است آن است که دوربین عکاسی به عنوان ابزار تولید عکس، درکی از سوی خود ندارد و صرفا با فشردن دکمه شاتر میتوان یک عکس (به مفهوم تجریدی و عام آن) ایجاد کرد. فارغ از آن که چه منظره یا سوژهای در برابر دوربین قرار دارد یا از همنشینی عناصر موجود در عکس، چه معنا یا مفهومی در قاب ایجاد و القا خواهد شد.
استفاده از هر ابزار در هر زمینهای مسلما نیاز به آشنایی و درک صحیح از چگونگی کارکرد آن ابزار و نتیجه حاصل از بکارگیری آن دارد. بنابراین تا زمانی که کابر آن ابزار تواناییها و کاربردهای ابزار مورد استفاده را به تمامی نشناسد، قادر به بکارگیری صحیح و کسب نتیجه مورد انتظار نخواهد بود.
زمانی که سویه صحبت ما ابزاری است که استفاده از آن موجد آفرینش یک اثر هنری در زمینهای خاص است، بسیاری از تعاریف ابتدایی در مورد تواناییها و نوع بکارگیری ابزار مورد استفاده دیگرگونه و پیچیدهتر خواهند شد.
یک اثر هنری، دارای زبان و بیان خاص خود و نیز عناصر محدودی است که در آن زمینه موجود و قابل استفاده است. هدف از بکارگیری ابزاری چون دوربین عکاسی، تنها حصول یک نتیجه ساده از بکارگیری آن و تهیه یک تصویر نیست.و این به منزله تفاوتی است که میان Snapshot و Fine Art Photography وجود دارد.
در هنگام تهیه یک عکس، زبان بصری و تکنیکهای عکاسی نیز به منزله ابزارهایی برای ایجاد نتیجه تعریف میشوند. ایجاد یک عکس موفق به منزله توانایی در جهت تکلم به زبان عکاسی و بصری و نیز دانستن زبان دوربین عکاسی است. درست مانند کسی که سعی دارد به یک زبان گفتاری تکلم کند. بنابراین مادامی که شخص دانش لازم از واژگان موجود در ان زبان و روش ترکیب آن واژگان با یکدگیر در جهت ایجاد جملاتی منسجم و دارای معنا را نداشته باشد، قادر به تکلم به آن زبان و ارائه جملاتی گویا و صحیح نخواهد بود.
واژگان در زبان بصری عناصر موجود در قابند و چگونگی ترکیب آنها با یکدیگر نیز به منزله روش قرار دادن کلمات و واژگان یک زبان گفتاری در کنار هم برای ایجاد یک جمله یا عبارت معنادار است.
ترکیب، مهمترین عنصر در بیان واژگانی و نیز بیان بصری است و آن عبارت از نحوه قرارگیری عناصر در کنار هم برای دستیابی به یک بیان صحیح و معنادار است.
عواملی چون ترکیب بندی، وضوح، رنگ و نورپردازی نیز گوشهای از قوانین گفتاری و دستور زبان عکاسی را تشکیل میدهند. رعایت تمام این عوامل در یک زمان، برای رسیدن به نتیجه مطلوب لازم است.
البته گاه اتفاق میافتد که یک عکس، به دلیل آنکه تنها عکس موجود از یک موقعیت، اتفاق یا موضوع خاص است، علیرغم کاستیهای فراوان ارزشمند و ستودنی است.
و البته قسمت پیچیده و بحث برانگیز این بحث، زمانی است که عکاس برای دستیابی به نتیجهای متفاوت و خاص، دست به شکستن و در هم ریختن قواعد و اصول میکند که البته این امر نیز جز با داشتن دانش کافی در زمینه اصول عکاسی در ابتدا و سپس در هم شکستن آگاهانه آنها امکان پذیر نخواهد بود.
بنابراین در مرحله اول، عکس باید یا از تکنیک صحیح بهرهمند باشد و ترکیب، نورپردازی، وضوح و رنگهای صحیح را داشته باشد، یا به گونهای هدفمند و آگاهانه و در جهت حصول معنایی مشخص و البته قابل برداشت، به ساختارشکنیهای متفاوت روی آورده باشد.
مورد بعد که از رعایت موارد پیشین حاصل میشود دستیابی به معنا است. یک سوزه را میتوان از جهتهای مختلف و با زوایای مختلف نگاه کرد اما نتیجه صحیح زمانی حاصل میشود که بهترین زاویه دید انتخاب شود و آنچه که برای درک معنای عکس از سوی مخاطب مخاطب لازم است، به وی نشان داده شود.
جمله معروف جان سارکوفسکی به خوبی گویای این نکته است.
«سادگی عکاسی در این امر نهفته است که تهیه یک عکس کاری بسیار ساده است. پیچیدگی تردید آمیز آن در این حقیقت نهفته است که تهیه هزاران عکس دیگر از همان موضوع نیز به همان نسبت ساده است».
بر این اساس یک عکس موفق، عکسی است که موضوع را از بهترین زاویه ممکن به مخاطب نشان دهد تا درک صحیحی از عناصر موجود در آن و ارتباط موجود میان آن عناصر را در مخاطب برانگیزد.
در همین راستا، عکس باید دارا و القا کننده معنا و مغهومی مشخص به مخاطب باشد. این مفهوم میتواند نشان دادن و نمایاندن یک اتفاق خاص یا یک سوژه مشخص در عکسهای توصیفی یا در بردارنده یک معنای عمیق در عکسهای مفهومی و اخلاقی یا حتی دلالتگر یک مفهوم رویا گونه در ذهن خلاق هنرمند و اشتراک آن با مخاطب باشد.
در ایجاد و ارائه عکسها دیجیتال، عامل “ویرایش” نیز به عنوان یکی از اصول ناگزیر به عکاسی افزوده میشود. دوربین عکاسی به دلایل کاستیها و ضعفی که دارد، توان ارائه صحیح رنگها بافت و نور صحیح را ندارد و ویرایش و پروسس ابتدایی فایل خام به گونه صحیح آن نیز در جهت ارائه عکسی موفق لازم است.
یک عکس میتواند با بهره گیری از ویرایشهای خاص، بیانی دیگرگونه و متفاوت داشته باشد و تغییراتی که در این پروسه بر عکس اعمال میشوند میتوانند بیان آن را تا حدی غیر قابل پیش بینی دیگرگونه کنند و ارزش عکس را بارها و بارها افزون کنند.
و البته ویرایش و پروسس نادرست نیز به همان اندازه میتواند در تخریب و نابودی یک عکس و معنای برآمده از آن موثر باشد.
پرداختن به تمام جنبههای این امر مستلزم نوشتن و ارائه مطالبی در حجم چندین کتاب است اما کلیت آنچه از یک عکس انتظار میرود در نگرشی سطحی و کلی در همین نکات ساده قابل ذکر است.
در بررسی عکسها و نیز قضاوت در باره آن این پرسشها را مد نظر داشته باشید.
این عکس تا چه اندازه در بیان بصری و نیز در دارا بودن تکنیکها و حداقلهای تکنیکی موفق و غنی است.
آیا بهترین زاویه دید برای نمایاندن موضوع انتخاب شده است؟
آیا برای درک و نتیجه بهتر، امکان ایجاد تغییر یا جابجایی در زمان عکاسی و یا ویرایش وجود داشته است؟
آیا چیدمان عناصر موجود در قاب به بهترین شکل ممکن صورت گرفته است؟
آیا عکس از نظر نورپردازی، وضوح، ترکیب بندی، عمق میدان و.. قابل تایید است؟
آیا وضوح یا عدم وضوح، چگونگی ارائه رنگها، زاویه دید و در مجموع، نوع بکارگیری تکنیک خواه در جهت رعایت اصول کلیشهای و خواه با در هم شکستن آنها و ساختار شکنی، در جهت ایجاد و ارائه معنای مورد نظر به درستی اتفاق افتاده است؟
و در نهایت آیا عکس معنای مورد نظر را القا میکند؟ یا در بیانی دیگر: عکس به مخاطب خود چه میگوید؟
آیا عکس توان ارائه مفهومی خاص، گفتن حرفی تازه، انتقال معنایی مشخص، یا حتی صرفا نمایاندن و معرفی یک موضوع، سوژه یا اتفاق را به مخاطب دارد؟
آیا مخاطب این عکس، منظور عکاس را از ارائه این تصویر درک خواهد کرد؟
در ضمن تکرار چندباره واژه معنا، نکتهای تازه به نام “خلاقیت” نیز رخ مینماید. از زمان اختراع دوربین عکاسی تاکنون تعداد بیشماری عکس ثبت و ارائه شدهاست. آیا عکسی که من ارائه میکنم حرفی تازه برای گفتن دارد؟ یا تنها موضوعاتی تکرار شده، کلیشهای و کهنه را که هزاران بار تاکنون ثبت و ارائه شدهاند، ارائه و بیان میکند؟
خلاقیت عاملی است که میتواند بسیاری از موارد فوق را تحت تاثیر قرار دهد. یک عکس خلاقانه، زمانی که قادر به بیان نکته یا معنایی خاص به مخاطب باشد، به سادگی میتواند بسیاری از ساختارها و الگوهای پیش تعیین شده را در هم بشکند و زیر پا بگذارد.مانند آنچه در آثار اکسپرسیونیستی، فراواقع گرا یا سورئال، مدرن، پست مدرن یا دادایسم اجرا و ارائه میشود.
اما نکته این جا است، که این دسته از عکسها در ضمن این ساختارشکنی، معنا، نکته یا موضوعی تازه و خاص را به مخاطب ارائه میدهد. نکتهای که پیش از این در هیچ عکسی نشان داده نشده و ارائه نشده است.
عکاس زمانی در تولید و ارائه عکس خود موفق است، که آنچه را که خود میبیند و از دریچه نگاه و درک خود، به معنای برآمده از آن، بدان واقف میشود، آنچه کودک درون وی به وی مینمایاند و میداند که دیگران از آن منظر به آن نمینگرند یا توان درک آنچه را که وی از طریق نگرش خاص خاص به آن موضوع درک میکند، ندارند، به خوبی ببیند و به بهترین شکل از دریچه نگاه خود به مخاطب بنمایاند.
وجه متعالی عکس همین است که عکاس، نگرش خاص و منحصر به فرد خود از موضوع، و در بیانی گسترده تر، درک منحصر به فرد خود از هستی را از طریق دریچه نگاه خود و به واسطه قاب تصویر خود، ثبت کند و به دیگران نشان دهد.
اگر عکس شما بیانی از جنس داشته باشد، رعایت یا عدم رعایت تکنیک را در جهت ارائه معنای منحصر به فرد خود بکارگرفته باشد، و بهترین قاب و چینش را برای این امر مورد استفاده قرار داده باشد و در نهایت قادر به نشان دادن موضوعی خاص، معرفی و نمایاندن جلوهای نادیده یا ارائه معنایی تازه به مخاطب باشد، شک نداشته باشید که عکسی خوب گرفتهاید که در هر فضا و جمع عکاسانهای پذیرفته و تحسین خواهد شد.
دوستان، اساتید و صاحبنظران، کاستیهای این نگاشته را به دلیل محدودیتهای موجود بر من ببخشایند.
نویسنده : احسان قنبری فرد
برگرفته : تارنمای انجمن عکاسان هرمزگان