برای مشاهده دیگر برنامههای انجمن ملی عکاسان ایران و برنامههای ۱۰ روز با عکاسان ایران به صفحه ویژه این رویداد در عکس آنلاین مراجعه کنید.
آسیبشناسی شیوهٔ آموزش و تدریس و گزینش دانشجویان عکاسی در دانشگاههای ایران، موضوع (واژه مناسب ترش) «دغدغه» ایست که پس از سالها حالا که هنرمندان عکاس ایران نیز صاحب انجمنی ملی و سراسری شدهاند، مورد توجه هیات مدیرهاش قرار گرفته و بحث و اظهار نظر هدفمند در این زمینه را جزو یکی از اصلیترین اهداف خود برای رسیدن به شرایطی مطلوبتر در زمینهٔ آموزش و حتا تدریس و اصلاح برخی شیوههای بدوی آموزش عکاسی آکادمیک در ایران میدانند. که در صورت عملی شدن برخی از این آرا و پیشنهادها میتواند روح تازه یی به فضای آموزش عکاسی کشور بدمد. همان هدفی که باور دارد یکی از مؤثرترین عوامل بنیادی در ارتقای فرهنگی بصری جامعه را موضوع آموزش و مبانی تئوریک عکاسی است. پیش رفتن به سوی آینده همراه با خطاهای گذشته سرنوشت ما را نامعلوم و متضرر میکند بنابراین شکل گیری مبانی نمیتواند دست خوش، ذوقی بودن ایدهها و جهشی بودن تصمیمات باشد. داشتن تاریخچه موفق در عکاسی ایران مرهون مبانی نظری و تحلیلی در حوزه مباحث تئوریک و زیربنایی است. مسلما برای برون رفت از بحران تنگ نظریها و محدودیت اندیشه طرح «میان رشتهها» و تعامل مبانی نظری میان هنرها و علوم وابسته به آنها یکی از الزامات اولیه در ارتقای فرهنگ و دانش رسانه عکاسی در میان اهل نظراست و از میان همهٔ نهادها و سازمانهای رسمی و غیر رسمی انجمن ملی موضوع آموزش و تعامل «میان رشتهها» را از سوی اقشار مختلف تحصیل کرده و دانشگاهی یکی از اصلیترین دلمشغولی خود در بخش آموزش میداند. موضوعی که به اذعان اهالی دانشگاه اصلیترین وظیفهٔ نهادی همچون وزارت علوم – در هر کشوری – محسوب میشود.
شیوه گزینش داوطلبان کنکور رشته عکاسی و کارآمدی شکل واحدی، متدی و بررسی سیستم آموزشی استاد، شاگردی و شیوهٔ ارزیابی و انتخاب اعضای هیات علمی و آموزشی رشته عکاسی، کیفیت رسالهها و پایان نامههای مقاطع تحصیلی لیسانس، فوق لیسانس و دکترای پژوهشی (عکاسی)، تعامل رشته عکاسی با دیگر رشتهها هنرهای تجسمی و غیر تجسمی، دگرگونیهایی که عکاسی دیجیتال در زمینه ساختار آموزش عکاسی پدید آورده و نیز تاثیر نقش آموزش عکاسی در فضای حرفهیی عکاسی، تمهیدات پیشنهادی تعیین طیف مخاطبان آموزش عکاسی و در نهایت تهیه و تدوین منابع مناسب برای آموزش تئوریک عکاسی و… در گفتوگو با عکاسان و مدرسان دانشگاه به بررسی نقد و چالش گذاشته شده است. محور پرسشها تقریبا یکسان بود، اما آرا و نظرها طبیعتا متفاوت است.
ارتباط عکاسی با جامعه شناسی و مردم شناسی
شیرین حکمی: هنرمند عکاس و مدرس دانشگاه
در باره شیوهٔ آموزش عکاسی در دانشگاه نمیتوان با قاطعیت نظر داد که این شیوه درست نیست، چرا که به هر حال، مسلم آن است که در این زمینه کارشناسانی پس از مشورت و نظرسنجی به این شیوه رای دادهاند. اما آنچه میتوان با قاطعیت گفت، این است که این شیوه ناقص است. یک نکته قابل توجه این است که عنوان و مشخصات این رشته تا پیش از قبولی داوطلبان در این رشته، به خودی خود توجیهکننده نیست. بسیاری از کسانی که وارد فضای تحصیلی این رشته میشوند، آگاهی کافی در مورد اینکه به چه حیطهای قدم گذاشتهاند، ندارند و به قدر کافی نسبت به شرایط این رشته توجیه نشدهاند و همین باعث بروز مشکلاتی در دوران تحصیلشان میشود. به نظر میآید جای یک مصاحبه تخصصی در مرحله پذیرش دانشجو و بعد از انتخاب رشته، خالی است. لزوم یک آشنایی مقدماتی با شرایط تحصیل در این رشته و از آن مهمتر با مفهوم عکس و عکاسی احساس میشود و نکته درخور توجه، لزوم داشتن علاقه و انگیزه کافی و قوی برای تحصیل در این رشته است، در این میان سهمیهبندیهای گوناگون نیز بیتأثیر نیستند و متاسفانه بسیاری از جوانان پرشوق و شور را به مسیری هدایت میکنند که راه آنان نیست!
هنوز هم نظام آموزشی واحدی برای این رشته درستتر و هدفمندتر به نظر میرسد. سیستم آموزش استاد و شاگردی متعلق به حوزههایی است که در آن، یک یا چند استاد، در سطح قابل قبول و متمایل به عالی از تمامی علوم و فنون و تخصصهای مربوط به آن رشته قرار دارند و شاگرد با انتخاب یک استاد، حیطه کاری خود را تا پایان تحصیل مشخص کرده و تمامی دانش لازم را از آن استاد کسب میکند و تا پایان نزد او میآموزد تا به حد کمال برسد. اکنون این سوال پیش میآید که آیا به عنوان مثال در کشور ما و در حوزه بزرگان عکاسی ما، در بین آنها که نامشان را به عنوان استاد و پیشکسوت میبریم و یا در بین نسل بعدی و شاگردان آنها، میتوان از کسی نام برد که در تمامی حوزهها و حیطههای عکاسی، در تمامی زیرمجموعهها و شاخههای فرعی آن دانش، تسلط و تبحر کافی داشته باشد؟ به همه زوایای قلمرو هنر و فن عکاسی آشنا باشد و بتواند آنها را به تمامی انتقال دهد؟ عکاسی مستند، طبیعت، پرتره، معماری، تبلیغات و غیره، همه و همه را با تمامی بیش از صد زیرمجموعه آنها را بشناسد و بتواند آموزش دهد؟ سایر دانشهای حاشیهای یا پایهای هنر را که در ارتباط مستقیم با عکاسی هم هستند را میتواند به میزان لازم و کافی آموزش دهد؟ داوطلب اگر پرسپکتیو نداند، یا تاریخ هنر نیاموزد، چگونه مفاهیم عکاسی معماری را به طور کامل خواهد آموخت؟ این همه را نمیتوان به شیوه استاد و شاگردی آموخت. مگر در مواردی که فردی داوطلب تحصیل در دانشگاه نیست و تنها علاقه دارد که به صورت تخصصی در یکی از شاخههای عکاسی تحصیل هنر کند و از آن خواه به صورت حرفه و یا علاقه شخصی استفاده کند و تمایلی، یا الزامی به آموختن سایر حوزههای عکاسی در خود احساس نمیکند.
یکی از اصلیترین و ضروریترین نکاتی که در زمینهٔ هیات علمی و آموزشی دانشگاه باید در نظر گرفت، آن است که لازم است کمیتهای که کادر آموزشی عکاسی را انتخاب میکنند، خود تخصص و تبحر کافی در این زمینه داشته باشند و به تمام معنی کارشناس و خبره عکاسی باشند، تا بتوانند بهترینها را از میان داوطلبان انتخاب کنند. در حال حاضر، هیأتی که اساتید هیات علمی را گزینش میکنند (و به نظر میآید که این مسئولیت در همه دانشگاهها به عهده همان هیأت باشد)، هرچند متشکل از اساتید محترم و بزرگان هنر ایران هستند، اما هیچیک تخصص اصلیشان عکاسی نیست و همین ممکن است گاهی آنها را از یک انتخاب درست بازدارد. از آن گذشته، به نظر میآید که لازم است درون گروههای آموزشی عکاسی در دانشکدهها نیز کمیتهای مثلا مرکب از اعضای باسابقه گروه جهت یک گزینش تخصصی اولیه وجود داشته باشد و داوطلبانی که مایلند به کادر آموزشی عکاسی و یا اعضای هیات علمی بپیوندند، ابتدا در داخل گروه عکاسی دانشکده مربوطه ارزیابی شده و سپس جهت ارزیابی نهایی به هیات انتخاب نهایی معرفی شوند.
در چند سال اخیر، ارائه رساله در مقطع لیسانس در دانشگاههای هنری منسوخ شده و دانشجویان عکاسی در پایان دوران تحصیل یک پروژه عملی را انجام داده و در بخش نظری، متن نوشتاری مختصری در قالب گزارش کار ارائه میدهند. اما در سالهای گذشته که دانشجو موظف بود علاوه بر پروژه عملی، یک بخش تحقیقی کامل در قالب رساله ارائه دهد، بعضاً در بین آنها متنهای پژوهشی و یا حتی ترجمههای مناسب و کاملی وجود داشت که قابلیت چاپ را دارا بودند و یا دست کم به همان صورت پایاننامه برای استفاده دانشجویان بعدی مناسب بودند.
رشته عکاسی میتواند ارتباط نسبتاً مستقیمی با رشتههایی چون جامعهشناسی و مردمشناسی و از این دست داشته باشد. در بسیاری از پژوهشهایی که در این زمینهها انجام میشود، عکاسی میتواند ابزاری قدرتمند و گویا برای بیان مفاهیم مربوط به آنها باشد و به عنوان شاهدی برای آنان به حساب آید. ارتباط عکاسی با سایر رشتههای هنری هم از ابتدای تاریخ عکاسی به تفصیل گفته شده است.
به عنوان یک مدرس آنچه در بین دانشجویان رشته عکاسی مشاهده میکنم این است که کفه تاثیرات منفی عکاسی دیجیتال در زمینه ساختار آموزش عکاسی، تا حدودی با کفه تاثیرات مثبت آن برابری میکند و در مواردی حتا میتوان گفت سنگینتر است و لازم است که اساتید عکاسی راهکارهای مناسبی برای هدایت این سنگینی به سمت مثبت پیدا کنند. عکاسی دیجیتال از یک سو سبب شده که دانشجویان بدون تفکر و به صورت تولید انبوه و فلهای عکسهایی بگیرند که حتی خود در قدم اول قادر به تفکیک بین خوب و بد آن نیستند. نداشتن دغدغه خرید نگاتیو و ظهور آن از یک سو، وفور دوربینهای دیجیتال کامپکت که نیاز به هزینه گزافی هم ندارند و وجود منوهای تمام اتوماتیک در آنها که سبب سرعت عمل هم میشود، گرچه همگی در نوع خود مثبت است، اما تاثیر منفی در ساختار آموزش عکاسی میگذارد. دانشجو با این شیوه، خلاقیت خود را به کار نمیگیرد و درک تکنیکال درستی هم از عکاسی به دست نمیآورد. اگر هم به فرض متوجه ایرادهای عکسهایشان باشند، شیوههای درست اصلاح آن را به درستی یاد نمیگیرند، چون تنها به استفاده از شرایط اتوماتیک اکتفا و عادت میکنند. درک و شناخت درستی از تنالیتهها و سایهروشنها در یک عکس خوب ندارند و زمانی که آن را در حداقل ممکن، با نگاتیو نیاموخته باشند، با دیجیتال هم شناخت درستی به دست نمیآورند. با تمام این اوصاف نمیتوان سرعت عمل، صرفهجویی در وقت و هزینه، سهولت بازبینی عکسهای اولیه جهت انتخاب و نیز همگام شدن با آخرین فناوریهای دنیا و روزامد شدن این هنر را که در عکاسی دیجیتال به دست میآید نادیده گرفت.
شاید بتوان گفت در تهران و شهرهای بزرگ، نقش آموزش عکاسی در فضای حرفهای و سنتی عکاسی به میزان ۶۰-۷۰ % تاثیر داشته، اما در هیچ کجا ۱۰۰% نیست و در شهرهای کوچک نیز شاید درصد پایینتری داشته باشد. آن درصد باقیمانده همچنان در فضای سنتی و خودآموخته و یا آموزش سینه به سینه عکاسی قدم برمیدارند و در این فضا اصطلاحات و عبارات سنتی خاص خود آنها به کار میرود که غالبا برای گروه دانشآموخته آکادمیک ناآشنا و غریب است.
مخاطبان آموزش عکاسی باید کسانی باشند که قرار است عکاس باشند، وگرنه با هجوم دوربینهای ببین و بگیر در بازار، اکثریت میتوانند در حد رفع احتیاجات اولیه با دوربین کار کنند.
مهمترین نیاز در این میان حمایت سازمانها و ارگانهای دولتی از نشر کتابهای هنری به ویژه عکاسی است. در حال حاضر، متاسفانه اکثریت کتابهای موجود عکاسی به زبان فارسی که تالیف هم باشند، اشکالات فراوانی دارند. کتابهای ترجمه شده نیز یا به لحاظ تنوع و موضوع کافی نیستند و یا بعضی از ترجمهها از کیفیت مناسبی برخوردار نیستند. کتابهای مرجع عکاسی که مورد نیاز دانشجویان است، باید ترجمه شوند و برای این کار لازم است کمیتههای تخصصی در گروههای عکاسی دانشگاهها و یا در سازمانهایی که ارتباط مستقیم با عکاسی دارند (از جمله انجمن عکاسان ایران) تشکیل شوند، کتابهای مورد نیاز و مفید را شناسایی کنند و آنها را به مترجمان حرفهای بسپارند و با حمایت مالی که از دانشگاه و یا سایر سازمانهای ذیربط میگیرند، زمینه انتشار آن را فراهم کنند. این کمیتهها باید تخصصی و از بین کارشناسان عکاسی باشد و دعوت عام از بین اساتید عکاسی همه دانشگاهها صورت گیرد.
برگرفته : عکس آنلاین