در ﭼﻨﻴﻦ ﻋﻜﺲﻫﺎﻳﻲ، ﺗﻤﺎم ﺗﻮﺟﻪ ﺑﺮ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎنﻫﺎی ﺷﻬﺮ و ﺑﺪه- ﺑﺴﺘﺎن آﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﻓﻀﺎی ﺷﻬﺮی ﻳﺎ ﻣﺤﻴﻂ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﭘﻴﺮاﻣﻮنﺷﺎن ﻣﺘﻤﺮﻛﺰ اﺳﺖ. ﻣﺮدم در اﻳﻦ ﺗﺼﺎوﻳﺮ ﻳﺎ ﺣﻀﻮر ﻧﺪارﻧﺪ ﻳﺎ ﺣﻀﻮرﺷﺎن ﺑﺴﻴﺎر ﻛﻤﺮﻧﮓ اﺳﺖ. در ﺳﺎلﻫﺎی آﻏﺎزﻳﻦ ﺗﺎرﻳﺦ ﻋﻜﺎﺳﻲ، اﻳﻦ روﻳﻜﺮد، ﺑﻲﺗﺮدﻳﺪ ﻧﺘﻴﺠﻪی ﻣﺤﺪودﻳﺖﻫﺎی فنی درﻋﻜﺎﺳﻲ ﺑﻮد. اﻣﺎ، ازﻫﻤﺎن آﻏﺎز ﻧﻴﺰ، اﻧﮕﻴﺰهﻫﺎ و ﻋﻠﺖﻫﺎی زﻳﺒﺎﻳﻲﺷﻨﺎﺧﺘﻲ و ﻫﻨﺮی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن دﻳﮕﺮی ﻫﻢ ﺑﻮد ﻛﻪ ﺑﻪﺗﺪرﻳﺞ ﺑﺎﻋﺚ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺗﻌﺪاد زﻳﺎدی ازﻋﻜﺲﻫﺎی ﺷﻬﺮی ﺧﻠﻮت و ﺧﺎﻟﻲ از ﺣﻀﻮراﻧﺴﺎﻧﻲ ﺷﺪ.
در ﺑﺮﺧﻲ از اﻳﻦ ﻋﻜﺲﻫﺎ، ﺑﺎ ﺗﻘﻠﻴﺪ از ﻧﻘﺸﻪﻫﺎی ﻣﻌﻤﺎری، ﺳﻌﻲ ﺑﺮ اﻳﻦ ﺑﻮد ﻛﻪ ﺗﺼﻮﻳﺮ روﺷﻦ و واﺿﺤﻲ از ﺷﻬﺮ و ﻣﻌﻤﺎری ﺷﻬﺮ اراﺋﻪ ﺷﻮد؛ در ﺑﺮﺧﻲ دﻳﮕﺮ، ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺑﺎزیﻫﺎی اﻧﺘﺰاﻋﻲ ﻧﻮرﻫﺎ و ﺣﺠﻢﻫﺎ ﺟﻠﺐ ﻣﻲﺷﺪ؛ و در ﺑﻌﻀﻲ ﻫﻢ ﺳﻌﻲ ﺷﺪه ﺑﻮد اﺣﺴﺎس ﻫﺮاﺳﻲ ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ، ﺗﺮس، و ﻳﺎ از ﺧﻮدﺑﻴﮕﺎﻧﮕﻲ در ﺟﺎﻣﻌﻪی ﻣﺪرن ﺑﻪﺗﺼﻮﻳﺮ ﻛﺸﻴﺪه ﺷﻮد.
از ﻃﺮف دﻳﮕﺮ، ﻋﻜﺎﺳﻲ ﺷﻬﺮی ﺳﻨﺖ دﻳﮕﺮی دارد ﻛﻪ ﻣﻨﺎﻇﺮ ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﻲ را ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻣﻲدﻫﺪ. در ﭘﺎرهای ﻣﻮارد، ﺑﻌﻀﻲ وﻳﮋﮔﻲﻫﺎی اﻳﻦ روﻳﻜﺮد ﺷﺒﻴﻪ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎت روش ﻣﻜﺎنﻧﮕﺎر (ﺗﻮﭘﻮﮔﺮاﻓﻲ) اﺳﺖ. ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﺜﺎل، در آﻏﺎز ﻗﺮن ﺑﻴﺴﺘﻢ، اوژن آﺗﮋه، ﺑﻲآﻧﻜﻪ از دﻳﺪﮔﺎه ﻋﻜﺎﺳﺎن ﻣﻌﻤﺎری ﻗﺮن ﻧﻮزدﻫﻢ ﺗﺒﻌﻴﺖ ﻛﻨﺪ، ﻣﺮدم را از ﻋﻜﺲﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ از ﺧﻴﺎﺑﺎنﻫﺎی ﭘﺎرﻳﺲ ﻣﻲﮔﺮﻓﺖ، ﺣﺬف ﻛﺮد و ﺷﻬﺮ را ﺑﻪ ﻓﻀﺎﻳﻲ ﺳﺎﻛﺖ و ﻣﺮﻣﻮز ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻛﺮد ﻛﻪ ﺑﺎب دﻧﺪان ﺳﻮرئاﻟﻴﺴﺖﻫﺎ ﺑﻮد. ﺑﺎ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﻬﺮ ﭘﺮﻫﻴﺎﻫﻮ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺳﺮی ﺗﺼﺎوﻳﺮ ﺳﺮد و ﺳﺎﻛﻨﻲ ﻛﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻳﺎدآور ﮔﻮرﺳﺘﺎن ﺑﻮد، ﻣﺴﻜﻦ و ﻣﺄوای ارواﺣﻲ ﻣﺤﻮ و ﻣﺒﻬﻢ. آﺗﮋه ﻧﮕﺎه اﻧﺴﺎن ﺷﻬﺮی ﺧﻴﺎﺑﺎنﮔﺮد و ﭘﺮﺳﻪﮔﺮد را اﻧﺘﺨﺎب ﻛﺮده ﺑﻮد.
ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان ﺑﺰرگ ﺣﻮزهی ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﺷﻬﺮی ﻣﺪرن از ﻗﺒﻴﻞ واﻟﺘﺮ ﺑﻨﻴﺎﻣﻴﻦ، ﺑﺮ اﻳﻦ ﺑﺎورﻧﺪ ﻛﻪ ﭘﺮﺳﻪﮔﺮدی، ﻧﻬﺎﻳﺖ و اوج اﻧﺴﺎن ﺷﻬﺮﻧﺸﻴﻦ اﺳﺖ. ﭘﺮﺳﻪﮔﺮد، ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﻗﺎدر اﺳﺖ رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺗﻨﺪ وﮔﺬرای زﻧﺪﮔﻲ ﺷﻬﺮی ﻣﺪرن، ﺑﺎ آن ﺗﺮاﻓﻴﻚ ﺳﺮﺳﺎمآور و رﻓﺖوآﻣﺪﻫﺎی ﺑﻲوﻗﻔﻪاش را، ﺑﻪﺑﺎزی ﺑﮕﻴﺮد. ﭘﺮﺳﻪﮔﺮد ﻳﻚ ﻣﺼﺮفﻛﻨﻨﺪهی ﻣﻨﻔﻌﻞ و ﺑﻲاﻋﺘﻨﺎ و ﻳﻚ ﺑﻴﻨﻨﺪهی ﺧﺸﻚ و ﺧﺎﻟﻲ، ﻳﺎ ﺑﻪﺑﻴﺎن دﻳﮕﺮ ﻳﻚ ﺧﻴﺎﺑﺎنﮔﺮد ﻋﺎﻃﻞ و ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻴﺴﺖ، او ﻣﺜﻞ ﻳﻚ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﺑﺎ ﺷﻬﺮ روﺑﺮو ﻣﻲﺷﻮد. ﻋﻤﻞ ﭘﺮﺳﻪﮔﺮدی، ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﻤﺮﻳﻦ وﻳﮋهی دﻳﺪن ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪ اﺳﺖ، ﺷﻬﺮ ﻣﻌﻤﻮﻟﻲ و روزﻣﺮه را ﺑﻪ ﻳﻚ ﺳﺮی ﺗﺼﺎوﻳﺮ ﻓﺸﺮده و ﻣﻌﻨﺎدار ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﭘﺮﺳﻪﮔﺮد، ﺑﻪ ﻗﻮل ﺑﻮدﻟﺮ، ﺷﺎﻋﺮ ﻓﺮاﻧﺴﻮی، اﻳﻦ ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ را دارد ﻛﻪ از ﻟﺤﻈﻪای آﻧﻲ، اﺑﺪﻳﺘﻲ ﺧﻠﻖ ﻛﻨﺪ. ﺑﺎ ﭘﺮﺳﻪﮔﺮدی، ﺷﻬﺮ ﭘﻮﻳﺎ و ﭘﺮﺗﺤﺮک در ﻳﻚ ﺳﺮی ﺑﺮداﺷﺖﻫﺎی ﺳﺮﻳﻊ ﺑﺼﺮی ﺧﻼﺻﻪ ﻣﻲﺷﻮد؛ ﺑﻪﻫﻤﻴﻦ دﻟﻴﻞ ﻫﻢ اﻳﻦ واژه ﺑﻪاﺳﺘﻌﺎرهای ﺗﻤﺎمﻋﻴﺎر و اﻟﺒﺘﻪ ﻛﻤﻲ ﻫﻢ ﻛﻬﻨﻪ ﺑﺮای ﻋﻜﺎﺳﻲ ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﻲ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪه اﺳﺖ؛ در ﻋﻜﺎﺳﻲ ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﻲ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﭘﺮﺳﻪﮔﺮدی، ﺷﻬﺮ از ﻳﻚ ﻃﺮف ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮع دﻳﺪزﻧﻲ و از ﻃﺮف دﻳﮕﺮ ﺑﻪ اﺑﺰاری ﺑﺮای اﻳﻦ ﻛﺎر ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﻲﺷﻮد.
ﺑﺎ اﻳﻦ ﻫﻤﻪ، ﻋﻜﺎﺳﺎن ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﻲ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻫﻢ، ﺷﻬﺮ ﻣﺪرن ﭘﺮﺗﺤﺮک و ﭘﺮ ﺟﻨﺐ و ﺟﻮش را ﺑﻪﻧﻘﻄﻪی ﻣﻘﺎﺑﻞ آن ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻧﻤﻲﻛﻨﻨﺪ. ﻳﻌﻨﻲ ﺑﻪ ﺟﺎی روﻳﺎﻳﻲ و ﺧﺎﻟﻲ و ﺧﺎﻣﻮش ﻣﺜﻞ آﻧﭽﻪ ﻛﻪ درآﺛﺎرآﺗﮋه ﻳﺎ ﺷﺐﻧﮕﺎریﻫﺎی ﺑﺮاﺳﺎﻳﻲ از ﭘﺎرﻳﺲ ﺳﺎل 1930 ﻣﻲﺑﻴﻨﻴﻢ. ﺑﺮﻋﻜﺲ، ﺑﺎ ﭘﺮﺳﻪﮔﺮدی، ﺑﺴﻴﺎری از ﻋﻜﺎﺳﺎن ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﻲ ﻗﺮن ﺑﻴﺴﺘﻢ، ﺟﻠﻮهﻫﺎی رﻧگارﻧﮓ و ﺷﻬﺮ ﻓﺮﻧﮕﻲ و رﻳﺘﻢﻫﺎی ﺗﺐآﻟﻮد و ﺗﻨﺪ ﻛﻼنﺷﻬﺮ را ﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﺼﻮﻳﺮ ﻛﺸﻴﺪهاﻧﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻫﻤﻪ در ادﺑﻴﺎت و ﻫﻨﺮﻫﺎی ﺗﺠﺴﻤﻲ آﺛﺎر اوج دورهی ﻣﺪرﻧﻴﺴﻢ ﻧﻴﺰ ﺟﺰو ﺗﻢﻫﺎی ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻮده اﺳﺖ. اﻳﻦ ﺗﺮﻛﻴﺐ ﻋﻜﺎﺳﻲ ازﻣﻨﺎﻇﺮ ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﻲ و ﻧﻤﺎﻳﺶ ﭘﻮﻳﺎﻳﻲ زﻧﺪﮔﻲ ﺷﻬﺮی، دراﺑﺘﺪای ﺗﺎرﻳﺦ ﻋﻜﺎﺳﻲ، در اوﻟﻴﻦ ﻧﻤﻮﻧﻪﻫﺎی ﻋﻜﺎﺳﻲ ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﻲ در ﺳﺪهی ﻧﻮزدﻫﻢ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻲﺧﻮرد. ﻣﺜﻼ در ﻋﻜﺲﻫﺎی ﺑﺮﺟﺴﺘﻪﻧﻤﺎی ﻋﻜﺎﺳﻲ ﻣﺜﻞ ﺷﺎرل ﻧﮕﺮ از ﻣﺮدم ﻛﻮﭼﻪ و ﺧﻴﺎﺑﺎن، ﻳﺎ ﻣﻨﺎﻇﺮ ﺷﻠﻮغ و ﭘﺮ رﻓﺖ و آﻣﺪ ﺷﻬﺮی. اﻣﺎ ﻋﻜﺎﺳﻲ ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﻲ ﺗﻨﻬﺎ در آﻏﺎز ﺳﺪهی ﺑﻴﺴﺘﻢ و ﺑﺎ ﺑﻪ ﺑﺎزار آﻣﺪن دورﺑﻴﻦﻫﺎی ﻛﻮﭼﻚ و ﻗﺎﺑﻞ ﺣﻤﻞ اﺳﺖ ﻛﻪﺑﻪاوج ﻛﻤﺎل و ﺑﺎﻟﻨﺪﮔﻲ ﻣﻲرﺳﺪ. دراواﺧﺮ ﺳﺪهی ﻧﻮزدﻫﻢ واواﻳﻞ ﺳﺪهی ﺑﻴﺴﺘﻢ، ﻫﻨﺮﻣﻨﺪاﻧﻲ ﻣﺜﻞ «ﭘﻞ ﻣﺎرﺗﻴﻦ»، «ﻫﺎﻳﻨﺮﻳﺶ زﻳﻞ»، «ﺟﺮج ﻫﻨﺪرﻳﻚ ﺑﺮﻳﺘﻨﺮ» و«آرﻧﻮﻟﺪ ﮔﻨﺖ» ﺑﻪﺗﺮﺗﻴﺐ در ﺷﻬﺮﻫﺎی ﻟﻨﺪن، ﺑﺮﻟﻴﻦ، آﻣﺴﺘﺮدام و ﻣﺤﻠﻪی ﭼﻴﻨﻲﻫﺎی ﺳﺎﻧﻔﺮاﻧﺴﻴﺴﻜﻮ ﺑﻪ ﻛﺎوش و ﻋﻜﺎﺳﻲ در ﺧﻴﺎﺑﺎنﻫﺎ ﭘﺮداﺧﺘﻨﺪ. در ﻛﻨﺎر اﻳﺸﺎن ﻋﻜﺎﺳﺎن آﻣﺎﺗﻮر ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ ﻣﺜﻞ «ﺟﻮزﭘﻪ ﭘﺮیﻣﻮﻟﻲ»، «ژاک ﻫﺎﻧﺮی ﻻرﺗﻴﮓ» و «آﻟﻴﺲ آﺳﺘﻦ» و ﻧﻴﺰ ﻣﻮﺳﺴﻪﻫﺎﻳﻲ ﻣﺜﻞ «ﺑﺎﻳﺮون» درﻧﻴﻮﻳﻮرک و «ﺳﻲﺑﺮﮔﺮ» درﭘﺎرﻳﺲ ﻧﻴﺰ ﺑﻪﻛﺎرﻣﺸﻐﻮل ﺑﻮدﻧﺪ.
ﺟﺪای ازﺑﺴﻴﺎری ﺗﻔﺎوتﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮد ﻣﻴﺎن اﻳﻦ ﻋﻜﺎﺳﺎن، ﻫﻤﻪی آﻧﻬﺎ در ﻧﺸﺮ و ﮔﺴﺘﺮش ﻧﻮﻋﻲ زﻳﺒﺎﻳﻲﺷﻨﺎﺳﻲ ﻋﻜﺲ ﻟﺤﻈﻪای ﺳﻬﻴﻢ ﺑﻮدهاﻧﺪ ﻛﻪ دراﻳﻦ ﻧﻮع زﻳﺒﺎﻳﻲﺷﻨﺎﺳﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻓﻲاﻟﺒﺪاﻫﮕﻲ و ﻋﺪم ﺗﺼﻨﻊ ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ اﺳﺖ. ﻋﻜﺎﺳﺎن ﻣﻮرد اﺷﺎره در ﺧﻴﺎﺑﺎن ﻫﺎ ﭘﺮﺳﻪ ﻣﻲزدﻧﺪ و ﺑﻪ ﺳﻴﻞ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖﻫﺎی ﺗﺼﺎدﻓﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﭘﺎیﺷﺎن ﻗﺮار ﻣﻲﮔﺮﻓﺖ واﻛﻨﺶ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدادﻧﺪ؛ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖﻫﺎﻳﻲ ﺗﺼﺎدﻓﻲ ﻛﻪ ﻣﺨﺼﻮص زﻧﺪﮔﻲ ﺷﻬﺮی ﻣﺪرن ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﻓﻘﻂ ﻟﺤﻈﻪﻧﮕﺎری اﻣﻜﺎن ﺛﺒﺖﺷﺎن ﻣﻴﺴﺮ اﺳﺖ. ﻛﻨﺶ ﺳﺮﻳﻊ و ﭼﺎﻻﻛﻲ آﻧﻬﺎ در اﻣﺘﺪاد ﺑﻲ ﺗﻔﺎوﺗﻲ ﺳﻮژهﻫﺎیﺷﺎن ﻗﺮار ﻣﻲﮔﺮﻓﺖ، ﺳﻮژهﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ اﻏﻠﺐ از ﺣﻀﻮر ﻋﻜﺎس ﺑﻲﺧﺒﺮ ﺑﻮدﻧﺪ. اﻣﺎ ﻋﻜﺎس ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﻲ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﭘﺮﺳﻪﮔﺮد ﻧﻴﺴﺖ و ﺑﻪ ﻗﻮل «ﺳﻮزان ﺳﻮﻧﺘﺎگ»، ﻳﻚ ﭼﺸﻢﭼﺮان ﻫﻢ ﻫﺴﺖ؛ ﭼﺸﻢﭼﺮاﻧﻲ ﻛﻪ ﮔﺎﻫﻲ دورﺑﻴﻦ ﺳﺎده و ﻛﻮﭼﻜﻲ ﻫﻢ در دﺳﺖ دارد. اﻳﻦ دورﺑﻴﻦ ﻛﻮﭼﻚ ﻧﻘﺶ ﻣﻬﻤﻲ در ﺗﺎرﻳﺦ ﻣﻘﻮﻟﻪی ﻋﻜﺎﺳﻲ ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﻲ داﺷﺘﻪ اﺳﺖ: ﺑﺮداﺷﺖﻫﺎی آﻧﻲ و ﻛﻮﺗﺎه «آرﻧﻮﻟﺪ ﮔﻨﺖ» از ﻣﺤﻠﻪی ﭼﻴﻨﻲﻫﺎی ﺳﺎﻧﻔﺮاﻧﺴﻴﺴﻜﻮ، اﺳﺘﻔﺎدهی «ﺑﻦ ﺷﺎن» از دورﺑﻴﻦ ﺑﺎ وﻳﺰور ﻗﺎﺋﻢاﻟﺰاوﻳﻪ در دﻫﻪی ﺳﻲ، و ﭘﺮﺗﺮهﻫﺎی «واﻛﺮ اواﻧﺰ» در ﻣﺘﺮوی ﻧﻴﻮﻳﻮرک، ﺑﺪون ﺷﻚ ﭼﻨﺪ ﻣﻮرد از ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻧﻤﻮﻧﻪﻫﺎی اﺳﺘﻔﺎده ازدورﺑﻴﻦﻫﺎی ﻛﻮﭼﻚ اﺳﺖ.
نویسنده : تهمینه منزوی
برگرفته : عکسخانه