بزرگترین چالش برای کارکردن در منطقه نزاع چیست؟
یک تغییر نگرش ناگهانی میان روزنامهنگاران و فتوژورنالیستها به وجود آمده است. رسانهها از تمامی جهات مورد هدف قرار گرفتهاند: شورشیان، غیرنظامیان و ارتش محلی. در بسیاری از کشورهای عرب، آنها حقیقتا از ما خوششان نمیآید، ماموریت ما را درک نمیکنند و با ما همچون جاسوس برخورد میکنند.
فتوژورنالیست روسی، «یوری کوزیرف»
لازم به داشتن چه مهارتهای شخصی برای فتوژورنالیست بودن است؟
موضوع اصلی انسان خوب بودن است، صداقت داشتن همیشگی و هرگز بدبین نبودن.
اگر ببینم که حضورم در صحنه لازم است، دوربینم را به کناری گذاشته و کمک میکنم. ما همیشه چیزی برای از دستدادن داریم، و یک عکس هرگز ارزشی برابر با زندگی یک انسان را ندارد.
خودسانسوری هم به همان اندازه مهم است. چیزهایی هستند که هرگز نباید عکاسی شوند. ما باید به مرگ احترام گذاشته و راه دیگری برای روایت داستانمان پیدا کنیم.
هنگام کارکردن در محیط پر هرج و مرجِ منطقه نزاع، چطور میتوانید روایاتی برای تصاویرتان در نظر بگیرید؟
در این زمینه رویکردی سنتی دارم، آنچه در برابر دوربینم میبینم را ثبت میکنم. تلاشم بر این است که در حد امکان در میدان باقی بمان و آنچه محلیها باهاش درگیر هستد را تجربه کنم. اغلب اوقات گزارشهایم را به ترتیب زمانی ارائه میکنم و در پی هر چه بیشتر دراماتیککردن آن نیستم. هدف ناین است که داستان خودش به طور طبیعی رشد پیدا کند.
درخصوص ویرایشهای صورت گرفته پس از ثبت عکس و زیباسازی تراژدی چه نظری دارید؟
بحثهای زیادی در این خصوص در نور(آزانس عکسی که یوری در آن مشغول به کار است) در جریان است، اما من باور دارم که باید مراقب باشیم. رقابت شدید به این معنی است که عکاسان حرفهای نیاز دارند که تصاویر قوی به وجود آورده تا توجه بیننده را به خود جلب کنند و آنها را وادار به فکرکردن کنند. برای دست یافتن به این هدف، نیاز به کمی مبالغهکردن داریم.
من کارهایم را به لابراتوار چاپ ۱۰بی که متعلق به فرانچسکو زیزولا، فتوژورنالیست عضو نور است، میدهم. سبک روتوشکردن آنها بسیار قابل تشخیص است. اغلب عکسهایم را به این لابراتوار میفرستم و آنها خودشان برای مجلات ارسال میکنند، و من مطمئن هستم که آنها میدانند من چطور میخواهم کارم را ارائه کنم.
چه راهی را برای عکاسی و خطمقدم طی کردهاید؟
مادر و برادر بزرگتر من هر دو ژورنالیست بودند. بنابراین من تقاضای تحصیل در رشته ژورنالیسم را در دانشگاه مسکو دادم. در اوایل دهه ۸۰، برای امتناع از پیوستن به ارتش برای جنگ شوروی در افغانستان به دردسر افتادم و از دانشگاه اخراج شدم.
به دلیل نگرانی موجود در خصوص آینده من، برادرم من را به گروهی از عکاسان و روزنامهنگاران واقعی و درستکار زیرزمینی معرفی کرد، افرادی که از کار کردن با انتشارات شوروی اجتناب کرده بودند و تصمیم گرفته بودند داستانهایی که خود درباره کشور انتخاب کردهبودند را بیان کنند. این برای یادگرفتن پیشه عکاسی و درک آن به عنوان یک شغل بسیار مهم بود.
من هرگز به اخبار علاقهمند نبودم، اما اخبار محیط من را احاطه کردهبود، بنابراین کاملا طبیعی بود که به عنوان اولین تجربه به درگیری پریدنسترووی بروم. از سال ۲۰۰۱ بیوقفه در راه بودهام و درگیریها در افغانستان، غراق، مصر، لیبی، یمن، سوریه و دیگر مناطق را پوشش دادهام.تنها دایرهای کوچک از افراد هستند که بر روی آن داستانها کار کنند. ما را عکاسان گرد و غبار مینامند چراکه آن کشورها همگی پر از گرد و غبار هستند.
کار بر روی رپوتاژ
فتوژورنالیستها باید درباره هر جزء کوچک داستان کنجکاو باشند. به سبب کارکردن بازار به شدت رقابتی، نیاز است که ما در پیداکردن رویدکردهای تازه برای روایت داستان خلاق باشیم. مدل سنتی از بین رفته و فتوژورنالیسم به طور فزایندهای مفهومی شده است: ترکیبی از ژورنالیسم و هنر.
عکاسان اغلب به کار گرفته میشوند تا دید هنری و نگاه شخصی خود را نشان دهند. گاهی فراتر هم میرود و خود عکاس تبدیل به سوژه داستان میشود، چیزی که به باور من غلط است.
افرادی که برای دههها در نواحی جنگی زندگی میکنند، برای داشتن زندگی طبیعی تلاش میکنند. آنها عاشق میشوند، ازدواج میکنند، بچه دار میشوند اما تمامی آن داستانها تا حد زیادی مورد توجه رسانهها قرار نمیگیرند.
این روزها، گزارشگران اغلب کمک دستی در مناطق دارند، کارچاقکنها، رانندگان، مردم محلی که شما به آنها اعتماد دارید. این مهم است که افراد درستی را پیدا کنید که به همان اندازه که شما با داستان اشتیاق دارید آنها هم مشتاق باشند.
هنگام کارکردن در یک کشور خارجی، تحقیقات خود را بکنید و درباره فرهنگ و سنتهای آن از قبل آگاهی به دست آمورید. اگر از خودتان احترام و نگرش مثبت نشان دهید، در عوض همان هم نصیب شما خواهد شد. مردم درهای خود را به روی شما باز میکنند.
منبع گفتگو : ideastap.com
ترجمه :تینا رمز
برگرفته : عکسخانه