یکشنبه، ۲ دی ۱۴۰۳,۱۱:۲۴
 

معرفی کتاب «ناگفته‌های مک‌کوری»

تارنمای عکاسی از ایران - نیازی به معرفی «استیو مک‌کوری» برای خوانندگان آشنا به عکاسی وجود ندارد. عکاس آژانس مگنوم که صدها جایزه عکاسی برای خلق گنجینه‌ای خارق‌العاده و قدرتمند از تصاویر خیره‌کننده و الهام‌بخش دریافت کرده‌است و تحسین هر کسی را که به آنها نگاه کند، بر می‌انگیزد.

وب‌سایت بریتانیایی فایدون این هفته در بخش معرفی توسط دبیرانش سراغ استیو مک‌کوری رفته است تا در مصاحبه با آماندا رنشاو، مدیرتحریریه این وب‌سایت نگاهی به کتاب تازه منتشر شده موسسه فایدون به نام «ناگفته‌های مک‌کوری» بیاندازد و به پشت صحنه آثار این عکاس اسطوره‌ای نگاهی بکند.

کارت خبرنگاری مگنوم استیو مک‌‌کوری

 

کارت خبرنگاری مگنوم استیو مک‌‌کوری

آماندا ۱۶ سال پیش استیو مک کوری را به تحریریه فایدون آورده بود و در این مصاحبه از رابطه ویژه‌ای می‌گوید که برای انتشار چندین کتاب و مجموعه آثار از طریق موسسه بین او و استیو پیش آمد. آخرین کتاب عکس منتشر شده از مجموعه «ناگغته‌ها Untold» شامل مجموعه‌ای از تاثیرات و خاطرات گذرا مربوط به گزارش‌های تصویری استیو است که سال‌ها آنها را خصوصی نگه داشته‌بود و تلاش شده است که با حداکثر اعتبار ممکن در این کتاب همراه با ۱۴ مقاله تازه نوشته‌شده در باره او و تعدادی از بهترین آثار مشهور او در کنار هم جمع شود.

پیش از هر چیز یک سوال تاریخی، موضوع رابطه میان انتشارات فایدون و استیو مک‌کوری چگونه شروع شد؟

من اولین بار استیو را سال ۱۹۹۷ از نزدیک دیدم. او یک نمایشگاه کوچک در جشنواره‌ی پرپینیای فرانسه برپا کرده‌بود. در آن دوره او از سوی خیلی از عکاس‌ها شناخته‌شده بود، اما مخاطبان عادی آشنایی زیادی با او نداشتند. عکس‌هایی که در نمایشگاه بود غالبا از هند گرفته‌شده‌بودند. عکس‌ها بسیار فاخر، قابل فهم و زیبا بودند. متوجه شدم که قرار است یک کنفرانس خبری با حضور عکاس روز بعد برگزار شود و تصمیم گرفتم که در آن شرکت کنم. کنفرانس خبری خیلی جمع و جور بود و تعداد کمی خبرنگار چیزهایی در مورد رنگ پرسیدند، اما کلا خبر خاصی نبود. وقتی به خانه برگشتم اندکی تحقیق و کنکاش کردم، او یک کتاب در مورد بارندگی موسمی منتشر کرده‌بود که فکر می‌کردم دیگر نسخه‌ای از آن نباشد. او از سوی همکارانش به خوبی شناخته‌شده‌بود، به هر حال او عضو آژانس عکس معتبر و معروف مگنوم بود. اما در افکار عممی به سختی کسی او را می‌شناخت، فقط ممکن بود اگر والدین شما مشترک مجله نشنال جئوگرافیک بودند، عکس دختر افغان را از او در ذهن داشته‌باشید، که امروزه به عنوان یکی از نمادهای عکاسی او شناخته می‌شود. از او خواستیم که با ما در انتشار کتاب‌های مجموعه عکس همکاری کند، و از آن زمان فکر کنم نزدیک به ۹ کتاب با یکدیگر منتشر کرده‌ایم و این یکی کتاب ناگفته‌های استیو مک‌کوری فکر کنم دهمین کتاب با همکاری او باشد.

دقیقا چه چیزی در عکس‌های او بود که توجه تو را جلب کرد؟

عکس‌ها استعلائی هستند. رنگ‌ها خارق العاده و تصویربرداری زیباست، همه چیز عالی است. یک جذابیت عجیب پنهان در عکس‌های او هست که فقط بخشی از آن مربوط به گرفته‌شدن عکس‌ها در مکان‌های بسیار جذاب می‌شود. اینکه چگونه، کی و کجا عکس را بگیرد، مجموعا جادوی مک‌کوری است.

۱۶ سال جلو می‌پریم، چگونه شد که ایده انتشار کتاب «ناگفته‌های استیو مک‌کوری» به ذهنت رسید؟

فایدون یک سخنرانی در انجمن سلطنتی جغرافی برای او در لندن ترتیب داده‌بود. بعد از سخنرانی من و او طبقه بالا رفتیم و فکر کنم چند تا از اتاق‌های ساختمان را پشت سر گذاشتیم که کسی حق ندارد وارد آنها بشود و ناگهان خودمان را در برابر ویترین‌هایی از مجموعه‌های متعلقات شخصی دیدیم. چیزهایی مانند یک کلاه ملوانی که به لیوینگستون متعلق بود یا کلاه ماهیگری مربوط به استنلی یا ارتفاع سنج متعلق به مالوری و چیزهایی شبیه به این. استیو خیلی هیجان زده شد و سریع سر صحبت در مورد ماجراجویان و کاوشگران باز شد. من به این نتیجه رسیدم که استیو و خیلی از عکاسان دیگر در واقع کاشفان سرزمین‌های نو، در دوران معاصر هستند . آنها ماجراجویانی هستند که به جاهای مختلف جهان می‌روند که ما هیچ گاه به صورت عادی به آنجاها نمی‌رویم. آنها به آنجا می‌روند و برای ما کنکاش و جستجو می‌کنند. آنها تلاش می‌کنند تا خودشان را در این فرهنگ‌های متفاوت غرق کنند و آن را درک کنند. وقتی که با استیو در مورد دیگر عکاس‌ها حرف می‌زدم هیچگاه ندیدم که او خیلی هیجان زده بشود، اما وقتی بحث به این کاوشگران رسید، به نظرم رسید که داریم در مورد قهرمان‌های زندگی‌اش حرف می‌زنیم. شنیدن حرف‌های او در مورد کاوشگران باعث جرقه زدن ایده‌ای در ذهنم شد. ناگهان برایم روشن شد که هر بار که او برای یک گزارش به سفر رفته‌است، یک ماجراجویی بوده‌است یک لحظه کشف یا یک سفر اکتشافی. به ذهنم رسید که ما باید این سفرها و مخاطرات و کاوشگری‌هایی را که استیو در آنها حاضر بوده توضیح دهیم. در نتیجه قرار شد ۱۰ تا ۱۵ تا از مهم‌ترین گزارش‌های تصویری او را انتخاب کنیم و او قصه‌های پشت صحنه و پیشینه‌ آنها را برای مان تعریف کند. چگونه آنجا رفتی؟ از اول چرا تصمیم گرفتی به آنجا بروی؟ چه کسی اولین بار موضوع را در مورد این گزارش برایت پیش کشید؟ مشکلات و دردسرهای مدیریتی و دولتی که بر سر راه رفتن به محل بود چه بودند؟ وقتی آنجا رفتی چه چیزهای تازه‌ای کشف کردی؟ در واقع این کاوشگر پنهان در وجود او بود، که من می‌خواستم در این کتاب کاوش کنم.

صفحاتی از دفترچه یادداشت استیومک‌کوری در کشمیر
صفحاتی از دفترچه یادداشت استیومک‌کوری در کشمیر

قضیه عکس‌های یادگاری‌های کاغذی که در سراسر کتاب آمده از کجا شروع شد؟

من غالبا به استودیوی استیو سر می‌زدم و خبر داشتم که همه این کاغذها و مدارک قدیمی را همراه خود دارد. کابینت‌های زیادی که هر کدام پر از جعبه‌هایی بود که هر یک پر از کاغذهای یادداشت، ته بلیت‌ها، کارت‌های خبرنگاری موقت و نامه‌ها بود. ماه‌ها و ماه‌ها طول کشید که درون کابینت‌ها و کشوهای میزهایش بگردم و همه خرت و پرت‌های کاغذی را پیدا کنم. تعدادشان خیلی زیاد بود. لمس کردن چیزهایی که او در طول سفرهای کاوشگری‌اش لمس کرده‌بود، احساس لمس کردن تاریخ را به آدم می‌داد. همیشه حرف کشیدن از استیو کار ساده‌ای نیست، او آدم بسیار خودداری است. تمام این ده سال دوستی کمی کمک کرده‌بود که او اندکی آسان‌تر بگیرد و برای تعریف کردن این داستان‌ها اعتماد کند. تعداد بسیار زیادی از آدم‌های خلاق می‌ترسند از اینکه پیشینه آثارشان را برای دیگران تعریف کنند. آنها نگرانند که نکند از روی دستشان کپی شود. اما وقتی شما استثنایی باشید و بتوانید همه چیز را به همه بگویید، مساله‌ای نیست. فقط آدم‌هایی که ژن‌های استثنایی دارند می‌توانند آثار استثنایی خلق کنند. می‌توانید هر آنچه را دوست دارید بیازمایید، اما بدون ژن استثنایی، چیزی که از روی دیگران کپی می‌کنید، استثنایی از آب در نمی‌آید. در نتیجه در طول فرآیند نوشتن کتاب استیو کاملا باز برخورد کرد و چیزهایی گفت که تاکنون به هیچ کس دیگری نگفته‌بود.

واقعا هیچ چیزی از دفترچه یادداشت‌هایش پیدا کردی که حس کنی شاهد تولد یک عنصر خیلی ویژه هستی؟ عنصر ویژه‌ای که بتواند بخشی از گوشه‌های پنهان برخی از بهترین آثار او را توضیح دهد؟

مسلما. استیو به نوعی بسیار آدم شفاهی‌ای است، او یک سری قوانین ثابت دارد که همیشه برای دنبال کردن ایده‌هایش آنها را اجرا می‌کند. مثلا اگر از یک نفر می‌خواهید پرتره بگیرید حتما قبل از آن با او حرف بزنید. او نزدیک به ۴۰ سال این کار را کرده‌است و هنوز هم به این روش پایبند است. این روشی است که می‌توان از طریق آن با سوژه درگیر شد و روشی است که جواب می‌دهد. او اعتقاد دارد که آدم باید خودش را در سوژه غرق کند، حالا چه سوژه یک آدم باشد چه باران‌های موسمی.

این اصرار و یکدندگی یک‌بعدی او جایی است که آثار او را وارد حوزه هنر می‌کند. اینطور نیست؟

بله. او هنرمندی است که یک شیوه نگرش را حفظ کرده و به آن اصرار کرده‌است. مثلا به لوسین فروید نقاش فکر کنید که نزدیک به ۶۰ سال فقط پرتره خلق می‌کرد. او یک گردش اساسی در سبک داشت، اما همیشه به همان سوژه، چهره‌نگاری، پوست و بدن باز می‌گشت. یا به رابرت منگلد نگاه کنید که نزدیک به ۵۰ سال است روی بوم‌هایی با شکل‌های مختلف نقاشی می‌کند، اما به سختی می‌توان تغییر در آنچیزی که می‌کشد دید، یک خط این‌طرف، یک خط آن طرف، اما با همین کار هم او پیوسته مرزهای رسانه‌اش را گسترش می‌دهد.

صفحاتی از یادداشت‌های استیو مک‌کوری در بمبئی
صفحاتی از یادداشت‌های استیو مک‌کوری در بمبئی

گزارش‌های تصویری در این کتاب با ۱۴ مقاله تازه نوشته‌شده همراه شده است. کدامیک از آنها بیش از بقیه نظر شما را به خود جلب کرد؟

سوال خیلی سختی است. شخصا برای من بهترین نوشته کتاب آن است که در بمبئی رخ می‌دهد. خیلی از عکس‌های این گزارش در نمایشگاهی بودند که من اولین بار در سال ۱۹۹۷ آنجا با استیو آشنا شدم. استیو برای سال‌های بعد از آن بارها به هند بازگشته‌است. هند جایی بود که زندگی حرفه‌ای استیو شروع شده‌بود. در مقاله بمبئی است که شما قشنگ احساس می‌کنید که او خودش را در فرهنگ محل غرق کرده‌است، وقتی به عکس‌ها نگاه می‌کنی تقریبا می‌توانی حس کنی که آنجا در هند هستی. این دقیقا همان نقطه قوت استیو است. او بارها به هند بازگشت. مردم آنجا را، فرهنگ، نور، خیابان‌ها همه چیز را خیلی خوب می‌شناخت. او آنگونه عکس‌ها را زنده و ملموس تصویر کرده‌است که مرا به یاد رمان پسر مناسب اثر ویکرام ست می‌اندازد. در عکس‌های استیو انگار که لاتا، آرون و کبیر در یک فیلم رنگی زنده شده‌اند.

در نگاه کردن دوباره به روایت‌ها پس از سال‌ها آیا چیزی وجود داشت که شما را واقعا غافلگیر کند؟

اولین روایت کتاب (عکاسی زیر آتش – افغانستان 82-1979). این بهترین شکل عکاسی خبری است. فکر کنم این همان گزارشی بود که باعث شد مگنوم او را استخدام کند. اولین موضوع غافلگیر کننده این است که عکس‌ها همه سیاه و سفیدند، در حالیکه شما از استیو مک‌کوری انتظار عکس رنگی دارید. دومین موضوع نمایش دنیای دیوانه و به هم ریخته‌ای است که ما در آن زندگی می‌کنیم. عکس‌ها در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ در افغانستان گرفته‌شده‌اند. افغانستان در آن روزگار میدان مبارزه جهانی بود و هنوز هم هست. افغانستان به تازگی یک کودتا با پشتیبانی شوروی را به خود دیده‌بود. شورشیان ضد شوروی مجاهدین و طالبان به صورت غیرقانونی استیو را وارد مرزهای افغانستان کردند تا با آنها سفر کند و در طول مدتی که با آنهاست از اهداف‌شان مستندسازی کند. استیو یک آمریکایی و ضد شوروی بود که از این لحاظ در بین طالبان به عنوان دوست مطرح می‌شد. حالا در دهه دوم قرن بیست و یکم دیگر امکان‌پذیر نیست که هیچ آمریکایی‌ای بتواند درون طالبان برود و عکاسی کند. سیاست و منافع سیاسی کله پا شده‌است، دنیایی کاملا دیوانه!

عکس پوستر استیو مک‌کوری، ۲۰۰۶-۱۹۹۶
عکس پوستر استیو مک‌کوری، ۲۰۰۶-۱۹۹۶

می‌توانید در مورد بلیت‌ها، فاکتورهای هتل‌ها و مجله‌هایی که انتخاب کرده‌اید برای انتشار تصاویرشان در این کتاب توضیح بدهید؟ آیا در دل روایت‌ها روایت‌های دیگری بود که می‌خواستی با این تصاویر تعریف کنی؟

خب در واقع برای هر روایت می‌خواستیم یک یادگاری را انتخاب کنیم که داستان را تا جایی که می‌تواند واقعی‌تر کند. استیو خیلی خیلی اشیا و یادگاری‌هایی مانند هم داشت و ما خیلی تلاش کردیم تا جایی که می‌توانیم این یادگاری‌های را متنوع استفاده کنیم، در نتیجه برای برخی از روایت‌ها بر روی نامه‌های و نوشته‌های دولتی و حکومتی تمرکز کردیم مانند ویزاها و معرفی‌نامه‌ها و برای برخی دیگر از روایت‌ها به یادگاری‌ها و چیزهایی اتکا کردیم که او از محل ماموریت با خود آورده‌بود. واقعا تلاش شده تا هر روایت با دیگری تا حد امکان متفاوت باشد. به نظرم جالب‌ترین چیز دست‌نوشته‌هایش بود: او هر آنچه می‌خواست انجام دهد را فهرست کرده‌بود، چیزهایی مثل «قواعد استیو» قانون‌هایی که خودش وضع کرده‌بود. وقتی این دست نوشته‌ها را می‌خوانید احساس می‌کنید که وارد ذهنش شده‌اید و می‌فهمید که چگونه کار می‌کند. این تفکرات در دست‌نوشته‌هایش و چیزهایی که همراه خود این طرف و آن طرف می‌برد هستند. این چیزها به خواننده یک دیدگاه واقعی از درون می‌دهد.

تصویر یادداشت‌های کشمیر استیو مک‌کوری
تصویر یادداشت‌های کشمیر استیو مک‌کوری

 

به نظر شما یک خواننده از طریق خواندن کتاب ناگفته‌ها چه تفکری نسبت به استیو به عنوان یک انسان پیدا می‌کند؟

اینکه موفقیت او یک موفقیت خیلی سخت بوده‌است. اینکه او مدت‌های مدیدی در مورد جاهایی که می‌خواسته به آنجا برود تحقیقات می‌کرده و واقعا تلاش می‌کرد تا فرهنگی را که می‌خواهد خود را در آن غرق کند درک کند. او هیچگاه بدون آمادگی هیچ جا نمی‌رفت. او با هر آدمی که ممکن بود صحبت می‌کرد تا بتواند بفهمد که کجا جای بهتری است که برود، چه زمانی از روز باید برود و چگونه می‌تواند آدم‌هایی را پیدا کند که بتوانند به او اطلاعات ویژه و محلی بدهند. او واقعا تلاش می‌کرد تا زیر پوسته مکان‌هایی برود که به آنجا می‌رفت و تحقیق و تلاش فراوان و اصرار کار همیشگی‌اش بود. استیو مک‌کوری یک عکاس بسیار با پشتکار است. رسیدن به جایگاهی که او رسیده‌است شانسی محقق نمی‌شود. باید پشتکاری بسیار زیادی داشت و سختکوشی فراوان به خرج داد. به نظرم این یکی از دلایلی است که استیو مک کوری را عالی می‌کند. او تسلیم نمی‌شود. او مانند سگی است که استخوانی در اختیار دارد. او یک آدم بی‌ادعا است که خیلی می‌درخشد اما کسی است که کاملا مصمم است تا گزارشش را بگیرد، و خودش را می‌کشد تا بتواند آن را به سرانجام مطلوب برساند. او عکس می‌گیرد و باز عکس می‌گیرد، در مکان‌هایی که برای تهیه گزارش می‌رود، عمیق‌تر و عمیق‌تر فرو می‌رود. کل قضیه را می‌توان در این نقل قول رابرت کاپا خلاصه کرد: «اگر عکس‌های شما به اندازه کافی خوب نیستند، یعنی شما به اندازه کافی نزدیک نشده‌اید.»

کارت عبور و مرور موقت یک هفته‌ای برای معبد انگکور وات
کارت عبور و مرور موقت یک هفته‌ای برای معبد انگکور وات

به راز و رمز کار او که باعث می‌شود چنین عکس‌های تحسین برانگیزی بگیرد نزدیک شدی؟

من با استیو خیابان‌های جی‌پور را در نوردیده‌ام، و در همان خیابان‌ها گم‌اش کرده‌ام. ما با هم هتل را ترک کردیم. او کلاه کپش را بر سر داشت، جلیقه خبرنگاری می‌پوشید، جیب‌هایش پر از فیلم‌های عکاسی بود و دوربین را همراه خودش می‌آورد. معمولا با بار زیادی بیرون می‌آمد. فکر کن! توجه همه را به خودش جلب می‌کرد. اما همین که وارد خیابان می‌شد ناگهان غیبش می‌زد. خیلی زودگذر بود. خیلی سبک پا و سریع و به شکل خاصی حرکت می‌کرد. درست مانند رقاصی بود که دور تا دور شهر می‌چرخد. انگار پاهایش به سختی به روی زمین ثابت برسد. من یک مثال برایت می‌زنم: او عاشق سگ‌هاست، یک بار دو تا سگ را دید که بازی می‌کنند .و یکدیگر را بو می‌کشند. آنها را لمس نکرد، اما با آنها جوری بازی کرد که تشویق شوند به کارشان ادامه دهند و همین جور دور آنها می‌رقصید و از زوایای مختلف آنها عکس می‌گرفت. تقریبا به شکلی حرکت می‌کرد که آنها حرکت می‌کردند، انگار که یک ریتم مشترک بین آنها هست. خیلی ماجرای جالبی برای بیننده بود. انگار سایه بود، نه یک آدم واقعی. او جلوی آدم‌ها نمی‌پرید، خشن و مهاجم نبود او روش دوستانه و مهربانانه خودش را داشت، اما فقط این نبود. فقط اینگونه نبود که یک آدم خوش برخورد و مهربان در خیابان باشد. حرکاتش شکل خاصی داشت. فکر کنم دلیل اینکه عکس‌های او انقدر اثرگذار و نزدیک هستند همین باشد. شما وقتی به عکس‌ها نگاه می‌کنید انگار که استیو آنجا حاضر نباشد. این فقط شما و آدم توی عکس هستید که حضور دارید. استیو نیست که به آنها نگاه می‌کند، این شمایید که به سوژه نگاه می‌کنید.

مجاهدین در حال مین‌گذاری در افغانستان - ۱۹۷۹
مجاهدین در حال مین‌گذاری در افغانستان - ۱۹۷۹

 

در نهایت می‌رسیم به مجموعه متنوع از تصاویر و محتویات این کتاب که بسیار عجیب است، گالری‌ها، مقالات و یادگاری‌ها، به نظرم با یک چالش جدی در امر چاپ کتاب مواجه بودید

خب برای مثال یکی از عناصری که گفتی، فرض کنم یادگاری‌ها را بخواهید چاپ کنید، اگر به جای یک ورقه کاغذ تخت با یک شی دیگر مواجه باشیم، لازم است که به آن حس و حالی شبیه به یک شی بدهید. درست مانند چیزی که خواننده بتواند به آن دست بزند و در دست نگهش دارد. خب وقت می‌برد تا ببینید چگونه می‌توانید از آن عکس بگیرید. برای مثال در فصلی که در مورد کشمیر است (دشت غم) عکسی از پاسپورت استیو قرار گرفته‌است. می‌خواستیم که آن را شبیه به یک شی سه بعدی نمایش بدهیم، در نتیجه به شکل خاصی از آن عکس گرفتیم، به شکلی باز باشد که بتوان هر دو روی برگه‌هایش را دید، به این شکل یک کیفیت سه بعدی به عکس داده‌می‌شد. در واقع دلمان نمی‌خواست این چیزها را فقط با بریدن آنها و ارائه مسطح به نمایش بگذاریم. چیزی که ناشران به آن سر و تهش را جمع کردن می‌گویند. چرا که غیرجذاب از آب در می‌آید. بنابراین مجبور بودیم تلاش بیشتری بکنیم. در فصل «یک کشور دو پاره» که استیو به یمن می‌رود ما گوشه‌های نامه‌ای را که تا خورده است در چاپ ارائه داده‌ایم. دل‌مان نمی‌خواست چنین نکته‌هایی را از دست بدهیم. قضیه تبدیل کردن اثر به واقعی تا حد امکان است. نزدیک کردن آن به تاریخ تا حد ممکن. و از همه مهمتر نزدیک کردن خواننده به داستان تا حد امکان.

استیو مک‌کوری در حال عکاسی در نپال - ۱۹۸۳
استیو مک‌کوری در حال عکاسی در نپال - ۱۹۸۳

Lucian Freud لوسین فروید (۱۹۲۲-۲۰۱۱) نقاش رئالیست بریتانیایی

Robert Mangold رابرت منگلد (۱۹۳۷) مینیمالیست آمریکایی

Vikram Seth ویکرام ست ‏(۱۹۵۲) نویسنده، شاعر، سفرنامه نویس و نویبسنده هندی کتاب‌های کودکان

سه نفر از کاراکترهای رمان «پسر مناسب» نوشته ویکرام ست هستند که ماجرای آن در یک خانواده فقیر هندی می‌گذرد.

گزارش : فایدون

مترجم : شهاب شهسواری

برگرفته : عکسخانه

تارنمای عکاسی از ایران -
۱۳ مهر ۱۳۹۲ ۰۱:۰۵
شماره : ۸۶۵

اظهار نظر


نام فرستنده:
پست الکترونیک: *
نظر: *
 
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500  


کلیه حقوق این صفحه متعلق به "تارنمای عکاسی از ایران" می باشد. استفاده از عکس ها و مطالب، تنها با ذکر نام مولف و عنوان این تارنما بلامانع است. Copyright ©2014 PHOTOGRAPHYOFIRAN.COM . All Rights Reserved .