این که چطور بنویسم و
از کجا شروع کنم. این که مراقب واژههایم باشم تا خشک و اتوکشیده به نظر
نیایند و هزار مسئله دیگر. تمام اینها به نظرم سخت است و شاید غمانگیز
ترین قسمت روزنامهنویسی باشد.
این که دلات نیاید کلمات را با نوشتن
تاریخ تولد آدمها و پارهای از رزومه شان هدر بدهی و متنات را اخته و
بدون روح کنی. در هر حال، «حمید جانیپور»متولد سال 1361 در شهر اهواز
است. 12سال است که یک نفس، عکس میگیرد و تا
امروزدر چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی آثارش را نمایش داده است.
از سال
84 با نشر چشمه همکاری میکند و از نویسندگان مملکت عکس میگیرد. عکسهایی که خودش امید زیادی به انتشارشان ندارد. حمید جانی پور یا به قول دوستاناش: «جانی»، چند وقتی است وارد سینما شده و عکاسی فیلم را تجربه میکند. گفتوگوی ما هم حول همین موضوع میچرخد. عکاسی در سینما، با تمام بالا پایینهایش!
چه شد بعد از تجربه شاخههای مختلف عکاسی، سمت عکاسی سینمایی رفتید؟
رک بگویم؟
دقیقا!
من ابتدا کار مطبوعاتی کردم و در واقع با آمال و آرزو وارد حوزه مطبوعات شدم. فکر میکردم در عکاسی ژورنالیستی، میشود نگاه متفاوتتر و مستقلتری داشت. ولی فهمیدم در ایران عکاسی ژورنالیستی به معنای واقعیاش وجود ندارد. هر چه هست، عکاسی سفارشی است. کاری که تو را درگیر یک روزمرگی عجیب و غریب خواهد کرد و اگر خیلی هنر کنی، صبح به هیات دولت میروی و عکس میگیری و هی سوژههای تکراری، عکسهای
تکراری و تفکرات تکراری. همه منتظرند تا کسی یک لیوان آب بخورد و شروع
کنند مثل چرخ خیاطی شاتر زدن. سوای از این، در مطبوعات به هیچ وجه امنیت
شغلی نداری و هر لحظه ممکن است روزنامهات تعطیل شود.
از کار مطبوعاتی ناامید شده بودید؟
در این سالهایی که کار کردم خیلی از روزنامهها بسته شدند. واقعا دیگر خسته شده بودم. بگذریم که این کار نگاه عکاسانه
من را تغییر میداد و درگیر یک روزمرگی کسالت بار میکرد. برای همین
همهاش دنبال یک راه فرار بودم. به علاوه، من به صورت موازی با کار
مطبوعات، 8 سال است با نشر چشمه همکاری میکنم و از نویسندکان ایرانی عکس
میگیرم. امیدوارم این مجموعه چاپ شود. البته اگر ممیزی اداره ارشاد را
رد کند و مشکل نشر چشمه هم برطرف شود. ولی امیدوار بودن در این مملکت و در
این شرایط، واقعا کار سختی است.
پس مجموع این مشکلات، شما را سمت سینما فرستاد.
راستش را بخواهید دلیل ورودم به سینما، مشکلات مالی بود. من عکاسی سینما و تئاتر را دوست نداشتم. سینما و تئاتر را هر کدام جداگانه دوست دارم؛ ولی در عکاسی سینما و تئاتر - خواسته یا ناخواسته- باید نگاه کارگردان را پیش بگیرید. البته اگر خلاق باشید، میتوانید یک گریزهایی بزنید و عکسهای
خوبی بیندازید.من بعد از سال 88 کار با مطبوعات را کنار گذاشتم و احساس
کردم که استفاده ازپسانداز 20سالهام بس است. خب، سینما درآمدش یک مقدار
مناسبتر است. البته اضافه کنم که من در حوزه عکس هیچ وقت آدم اقتصادیای نبوده و نیستم. اگر این نگاه را داشتم، شاید عکاسی آتلیهای یا صنعتی را پیش میگرفتم که درآمد و ثبات مالی آن خیلی بیشتر است. البته جنس گرایشهای عکاسیای
که درآمدزا هستند را بیان میکنم و مقصودم ارزشگذاری نیست. متأسفانه یا
خوشبختانه هیچوقت این ذهن اقتصادی را نداشتم، به همین دلیل سینما شاید
تنها گزینهای بود که میتوانستم انتخابش کنم.
عکاسی آتلیهای در تمام دنیا یک صنعت
شناخته شده است و آدمهای زیادی از این راه پول میسازند. در همین تهران
هم تعداد زیادی آتلیه داریم. سوال این است که عکاسان
ایرانی طی چه پروسهای به آتلیه زدن میرسند؟ تحصیلات و تجربه اش را
دارند یا صرفا با پرداخت هزینههای سنگین، آتلیه راه میاندازند؟
بخشی از آنها دوستان و اطرافیان خودماناند که در حوزه ژورنالیسم فعال
بودند و حالا بعد از اتقاقاتی که افتاد، کار آتلیهای را شروع کردهاند. یک
بخش هم آتلیههای قدیمیاند که از سالها قبل و به صورت تجربی و سینه به
سینه کار میکنند. اما بخش زیادی ازآنها که در سالهای اخیر مثل قارچ
تکثیر شدهاند، آدمهای مختلفی هستند که چند جلسه کلاس رفته و شروع به
کار کردهاند. یا آدمهایی که ذهن اقتصادی و پول اولیه داشتند و آتلیه
زدند. این کار یک نگاه تخصصی نیاز دارد که من این نگاه را ندارم. هر
گرایشی از عکاسی تخصص خاص خودش رو میطلبد و اصلا طبقه بندیای وجود ندارد که بگوییم کدام گرایش از عکاسی،
گرایش آرتیستیکتری است. در حوزه آتلیه و مدلینگ یا هر اسم دهنپرکنی که
رویش بگذاری، اگر تخصص نداشته باشی، اگر نگاه نداشته باشی، اگر ایده و
تفکر نداشته باشی، از مدیا خارج و به ابزار تبدیل میشوی. آن دسته
آدمهایی موفق میشوند که از این گرایش به عنوان یک مدیا استفاده کنند.
برگردیم به سینما! تعدادی از فیلمبرداران صاحب سبک سینمای ایران مانند «محمود کلاری» و «عزیز ساعتی» از دنیای عکاسی وارد فیلمبرداری شدهاند. عکاسی سینما در قالب مستقل خودش چقدر میتواند به پیشرفت تصویربرداری کمک کند؟
فیلمبرداری رکن اصلی در سینما است. این یعنی دوستانی که کار فیلمبرداری میکنند، میتوانند تأثیر بیشتری در حوزه عکس بگذارند. دلیلاش این است که در عکاسی
حرکت وجود ندارد و سینما ذاتاش حرکت است. برای همین هم فیلمبرداری قدرت
خودش را بیشتر نشان میدهد. اما نکته ای در این میان وجود دارد؛ کسی که
پشت دوربین عکاسی قرار میگیرد، میتواند جداگانه با فیلمبردار در ارتباط باشد. در سینمای ما اغلب فیلمبرداران قدیمی، عکاسی و مقوله عکس را چندان جدی نمیگرفتند.
اما در نسل جدید فیلمبردارها اینگونه نیست و با حوزه عکس ارتباط قویتری برقرار میکنند. کلا "ارتباط" در سینما نسبت به قبل بیشتر شده است. قبلا فیلمبردار، کارگردان، عکاس،
صدا بردار و دیگر عوامل یک فیلم هر کدام کار خودشان را میکردند. اما
حالا ارتباط بین عوامل خیلی بیشتر شده است و رشتههای مختلف روی هم تاثیر
میگذارند.حالا اگر بخواهیم مشخص کنیم که چقدر فیلمبرداری میتواند روی عکاسی اثر بگذارد و عکاسی روی فیلمبرداری، مرزش چندان مشخص نیست. اما معمولا بچههایی که عکاسی کردهاند، فیلمبردارهای خوبی از آب درآمدهاند. به این دلیل که عکاسی یک دقت عجیبی به آدم میدهد و این دقت در فیلمبرداری خیلی کمک کننده است.
وظیفه یک عکاس فیلم دقیقا چیست؟ گرفتن شاتهای جذاب برای تبلیغات موثر یا خلق یک اثر هنری؟
در سالهای قبل، کار اصلی عکاسی فیلم معطوف به
ویترین داخل سینماها میشد و ذات اصلی آن جذب مشتری و مخاطب بود. حالا همه
چیز تغییر کرده است. شما در ویترین سینماها عکس
میبینید، اما آنها دیگر برای جذب مخاطب نیستند و این وظیفه به تیزرهای
تبلیغاتی و مطبوعات منتقل شده است. واقعیت این است که جایگاه عکس تغییر کرده و اهمیتی که قبلا به عکس -به عنوان یک ابزار تبلیفاتی تاثیرگذار- میدادند، کمتر شده است. حالا دیگر بخشی از کارگردانان از عکس فیلمهایشان فقط در آرشیو استفاده میکنند. با تمام اینها، یک عکس خوب میتواند 10 منتقد را در شب اکران فیلم به سالن بکشاند.
به عنوان کسی که در عکاسی ژورنالیسم سابقه دارد و حالا عکاسی سینمایی میکند، بفرمایید چقدر عکس سینمایی خوب در مطبوعات ما چاپ میشود؟
یک سری عکاس در مطبوعات هستند که سال هاست در این زمینه کار میکنند و ما آنها را "بختک مطبوعات" صدا میکنیم. مثلا فلان شخص عکاس 4 روزنامه است! دو جای دیگر نیز مشغول است و برای یک ارگان دولتی هم کار میکند. این موضوع باعث شده که خیلی از عکاسهای
خوب که نگاه ویژه و انرژی دارند، پایشان به حوزه مطبوعات باز نمیشود. در
هر زمینهای رانت بازی و گنگ بازی وجود دارد و این انکار ناپذیر است.
برای همین تا الان هر چه عکس در حوزه مطبوعات سینما دیدهایم، شاید عکاسهایی نبوده که دوست داشته باشیم. من نمیگویم عکاسی سینما "نباید" پلان به پلان فیلم باشد؛ این ذات عکاسی سینماست که پلانی که دوربین میگیرد را نمایش دهد.
اما جایی یک عکس
متفاوت از یک نگاه و زاویه دیگر میتواند تاثیر گذاری بیشتری داشته باشد.
هرکسی با نگاه و تفکر و ایدئولوژی خودش پشت دوربین میرود. البته حالا
کمی بهتر شده است. برای درک بهتر موضوع مثال میزنم. به نظرم حضور کسی
مثل "ساتیار امامی" در سینما حضور موفقی بود و تابوی عکاسان قدیمی سینما که سالها داشتند کار میکردند را شکاند و حتی آنها را به تکاپو واداشت که از این روزمرگی عکاسی سینما خارج شوند. در این زمینه اتفاقات بهتری هم میتواند رخ دهد.
یک عکاس سینما چقدر در بستن قابهایش حق انتخاب دارد؟ کلا محدودیت یک عکاس فیلم سر صحنه چقدر است؟
آن بخش از عکاسی فیلم که برای آرشیو است و قرار
است برای تبلیغات نرمال سینما کار شود، محدود است. به این دلیل که باید
قاب فیلمبردار و قاب ذهنی کارگردان را ببندی. ولی همه اینها بستگی به عکاس
و ارتباطش با عوامل دارد. من در تمام کارهایی که حضور داشتم، تمام تلاشم
این بوده که ارتباط خوبی با کارگردان، فیلمبردار، مدیر تولید و دیگران
بگیرم تا بتوانم کار خودم را انجام دهم. وقتی این دوستان به تو اعتماد
کنند و تو رو بپذیرند، آن زمان همه چیز راحتتر پیش میرود. کما اینکه این
اتفاق برای من رخ داده است.
البته نمیگویم که در دیسیپلین کاری آن
دوستان قرار نمیگیرم، بلکه میگویم با برخوردم اعتماد آنها را جلب
میکنم. حتی شده در فراغت کار، عکسهای مستندم را به آنها نشان میدهم. آنها اگر تو را به عنوان یک عکاس خوب و تاثیرگذار بپذیرند، آن موقع دستت بازتر میشود و میتوانی راحت و بدون محدودیت کارت را بکنی و اتفاقا کمکت هم میکنند.
نهایتا عکسهای فیلم را چه کسی انتخاب میکند؟ عکاس چقدر حق نظر دادن دارد؟
در مورد دوستان دیگر نمیدانم. خودم هر روز یک سری عکس میگیرم و شب انتخاب میکنم. سپس انتخاب خودم را نشان عوامل میدهم! در واقع بعد از انتخاب من است که عکسها
انتخاب میشود. من انتخاب اولیه را میزنم، ادیت میشود، بعد ممکن است
از 10 سلکت من یکی را انتخاب کنند. اما به هرحال از میان انتخابهای من
انتخاب میکنند.
آیا بازیگران از عکاس صحنه درخواست میکنند که مثلا از من بیشتر عکس بگیر یا فلان عکس را پاک کن یا تقاضاهایی از این دست؟
تا دلتان بخواهد! اما همه اینها باز به عکاس بر
میگردد. من اولین برخوردم با مهناز افشار در صحنه فیلمبرداری «از تهران
تا بهشت» بود. خانم افشار روز اول گفت که بهتر است از سمت راست صورتام عکس بگیری؛ چون تجربهام با عکاسان
دیگر نشان داده که بهتر در میآید. من هم دوستانه از ایشان خواستم تا
اجازه دهد زاویه مناسب صورتاش را خودم پیدا کنم! حالا ممکن است همین
زاویه سمت راست شود، اما بگذارد خودم تلاش کنم. مهناز افشار هم واقعا به
من اعتماد کرد و عکسهایش بسیار خوب از آب
درآمد.
من در کار بعدی با مریلا زارعی هم اصلا مشکل نداشتم، با مهران
احمدی هم همین طور. خوشبختانه در کارهایم با بازیگران اصلا مشکل نداشتم،
به خاطر همان ارتباطی که در جواب به سوال قبلی گفتم. با آنها مینشینیم عکس میبینیم، گپ میزنیم، عکسهای دیگر بهشان نشان میدهی و در مجموع سعی میکنی اعتماد انها را جلب کنی.
برای انتخاب عکاس فیلم حساسیتی از طرف تهیهکننده وجود دارد یا فقط به حق الزحمه عکاس فکر میکنند؟
رک بگویم، سینما همهاش روابط است. فلان تهیهکننده اگر با تو رفاقت کند،
در کارهای بعدیاش هستی. فلان مدیر تولید اگر از تو خوشش بیاید در کارهای
بعدی هستی. یک بخشی هم به نگاه و تفکر و خلاقیت فرد و رزومه کاری
برمیگردد.
چه موانعی سر راه پیشرفت عکاسی سینمای ایران وجود دارد؟
تنها چیزی که میتواند باعث سرخوردگی عکاسان سینما شود، دیده نشدن و ارزش نگذاشتن به کارشان است. وقتی برای کارشان ارزش قائل نشوند، روی کارهای بعدیشان تاثیر میگذارد.
هر فیلمی که به جشنواره فجر راه مییابد، یک سال بعد داوری عکسهایش انجام میشود. شاید باید بهای بیشتری به عکاسی سینما داده شود. شاید باید نمایشگاهی از عکسهای انتخابی برگزار شود. نمیدانم! شاید بد نباشد خانه سینما هر سال نمایشگاهی از عکسهای سینمایی در یک گالری خوب برقرار کند. این کار باعث میشود عکسها
دیده شوند و کمی از بخش تبلیغاتی فاصله بگیرند. این اتفاق باید در مورد
تمام حوزههای دیگر پشت صحنه هم رخ دهد. سینما که فقط کارگردان و
بازیگر نیست! این باعث به وجود آمدن همان روزمرگی و عدم خلاقیت در دیگر
عوامل میشود. من همین الان و در جواب سوال شما به بحث نمایشگاه فکر کردم،
به نظرم میتواند اتفاق خوبی باشد.
آیا از عکاسان در بخش داوری عکس جشنواره فجر حضور دارند؟
من خیلی پیگیر این ماجرا نشدم. چون ترجیح میدهم کارهایم در جشنواره
شرکت داده نشود. من 8 سال است در هیچ جشنواره دولتیای شرکت نکردهام.
نظرتان در مورد ابزار عکاسی چیست؟
درحال حاضر ابزار حرفهای لزوما دست آدمهای حرفهای نیست و هرکس پول
نسبتا زیادی هزینه کند، مجهز خواهد شد. سوال اینجاست که صرف داشتن
امکانات، از کسی عکاس میسازد؟
ابزار مثل بازو میماند. هر چه بازویت قویتر باشد، میتوانی جسم
سنگینتری را بلند کنی و هرچه ابزارت بهتر باشد، میتوانی از امکانات بهتری
استفاده کنی. ولی این نکته را اصلا نباید فراموش کرد: ذات هنر یک اتفاق
غریزی و غیر اکتسابی است. ابزار بر اکتساب تاثیرگذار است و تکنیک را قویتر
میکند. ولی "نگاه" ربطی به ابزار ندارد؛ نگاه برای خودش یک مدیای مشخص
است و یک اتفاق ذاتی است نه اکتسابی.
چرا خیلیها دوست دارند عکاس باشند؟ فیسبوک را نگاه کنید! همه عکاساند.
راستش من حساسیت زیادی روی این قضیه ندارم. اتفاقا به نفع ماست! وقتی تعداد عکاس غیرحرفهای زیاد شود، کار ما راحتتر است. ملت اینقدر عکس بد میبینند که وقتی یک عکس خوب بینند در ذهنشان میماند. من به سطح بالای شعور عمومی مردم اعتقاد دارم. خیلیها به طور غریزی میتوانند تشخیص دهند یک عکس خوب است یا بد.
هیچ ربطی هم به ترکیب بندی عکس
و حس و حالش ندارد؛ یک جرقه است. باز هم میگویم که وسایل برای آدم
اعتبار نمیآورد. مثلا "پیمان هوشمند زاده" را نگاه کنید! با این جایگاه
ویژهای که در عکاسی مستند دارد هنوز با نگاتیو عکاسی میکند. نمیگویم که همه عکسهایش را با نگاتیو میگیرد، ولی نه فلان لنز را دارد نه چیز دیگر، هرچیزی که هست در مغزش است.
در حال حاضر و به کمک فضاهای مجازی مانند فیس بوک و اینستاگرام و ... عکس دیدن خیلی راحتتر شده است. این فضاها چه کمکی به ترویج عکاسی و هنر میکنند؟ فیلتر بودنشان چطور؟ میتواند مانعی برای بهتر شدن نگاه هنری عام مردم باشد؟
از آخر شروع میکنم. به نظرم بحث فیلترینگ در دنیای مجازی برای ایرانی
جماعت کاربرد ندارد. به این دلیل که ما ایرانیها در پیدا کردن راه در رو
تخصص داریم. مثالش هم طرخ ترافیک! هر کاری کنند بالاخره یک راهی پیدا
میکنیم تا وارد طرح شویم.اما در مورد سوال اول؛ من همیشه اعتقاد دارم اگر
بخواهیم هنر را به دو بخش تقسیم کنیم،
یکی تولید است و یکی ارائه. بخش
تولید بخشی است که پروسه خودش را دارد، اما 70درصد ماجرا ارائه و پرزنت
است. قبلا این ارائه تنها محدود به برگزاری نمایشگاه بود. شما اگر
میتوانستید در خارج از کشور نمایشگاه بگذارید، میگفتند فلانی آرتیست
جهانی است. الان این مدیا تغییر کرده است.
برگرفته: روزنامه قانون - گروه فرهنگ و هنر، بهرنگ تاجبخش